۱۳۸۹ بهمن ۷, پنجشنبه

گزارش بازدید از مسجد جامع شوشی

حامد کاظم زاده (1)
قره باغ یا آرتساخ،(2) با مرکزیت استپاناکرت (خانکندی)، منطقه ‌ای کوهستانی است که از زمان شوروی به صورت جمهوری ای خودمختار اداره می شده. این سرزمین باستانی به دو پارة جلگه‏ای (سفلی) و كوهستانی (علیا) تقسیم می شود. بخش سفلی در شمال واقع شده و مركز آن شهر گنجه است و قسمت كوهستانی آن نیز با عنوان رسمی جمهوری خودمختار قره‏باغ كوهستانی شناخته می‏شود. قسمت كوهستانی تقریباً 5/12 درصد كل سرزمین قره‏باغ را دربرگرفته است. از نظر موقعیت جغرافیایی قره‏باغ بین 25،˚39 و40 ،˚30عرض شمالی و 20،˚47 طول شرقی قرار دارد.
حدود این منطقه در جنوب از پل خداآفرین آغاز می شود و به پل شكسته بر روی رود ارس خاتمه می‏یابد. مرز قره باغ در قسمت شرقی رود كور است كه در روستای جواد (صابرآباد كنونی) به رود ارس می‏پیوندد. رود گوران نیز حد شمالی را از مرز ایالت گنجه تا رود كور تشکیل داده و قله های كوه‌های كوشبك، سالوارتلی و اریكلی پایان این سرزمین در باختر به حساب می آید.
این ناحیه از نظر اقلیمی به سه منطقۀ آب و هوایی معتدل گرم، معتدل سرد و سرد تقسیم می‏شود. جنگل ها، که شامل درختان میوه‏ای چون گردو، سیب، گلابی، گوجه سبز و زغال اخته هستند،33 درصد زمین های آن را پوشانده اند. زمین های كوهپایه‏ای زمستان های خشك و تابستان های ملایم و كوهستان های بلند اقلیمی سرد دارند. در جغرافیای تاریخی، از قره‏باغ به منزلة سرزمینی پهناور، بلند و صعب  العبور در شمال رود ارس با یخچال های طبیعی و زیبا و جنگل های پوشیده از درختان گوناگون در سایۀ جاودانۀ كوهستان های سر به فلك كشیده یاد شده است.
نام قره‏باغ نخستین بار در آغاز سلطنت آق قویونلوها آمده و سپس، در گاه‏نگار گرجی سدۀ چهاردهم و كتاب نزهۀ ‏القلوب، نوشتة حمدالله مستوفی قزوینی، از آن یاد شده. این نام در نوشته‏های اسلامی و ایرانی به صورت قره‏باغ، قرا باغ، قراباق، غراباغ و قاراباغ در پژوهش های روسی به صورت ناگورنو كاراباخ؛ و در نزد ارمنیان به صورت آرساك، آرساخ و آرتساخ آمده است. از زمان مغول قسمت جنوبی اران (آران) قره‏باغ خوانده می‏شود. در آثار نویسندگان ایرانی، از این منطقه با نام قره باغ اران یاد شده؛ برای مثال،محمدعلی بن شبانكاره‏ای، از تاریخ نویسان مغول و از شعرای دربار ابوسعید، در كتاب مجمع الأنساب؛ عبدالرشید خوافی، معروف به حافظ ابرو، از نویسندگان نیمۀ دوم قرن هشتم و نیمه اول قرن نهم؛ رشیدالدین فضل‏الله همدانی، وزیر غازان خان و اولجایتو مغول؛ فصیحی خوافی، نویسندۀ دورۀ تیموری؛ و درویش توكل بن اسماعیل بن حاجی محمد مشهور به ابن بزاز اردبیلی، در صفوۀ الصفاء، نام این سرزمین را قره باغ اران ذكر كرده‏اند. سید حسن بن مرتضی حسین استرآبادی، در كتاب تاریخ سلطانی (از شیخ صفی تا شاه صفی)، از این سرزمین با نام های قراباق و غراباغ اسم برده است.
نام قره‏باغ از دو بخش (( قره+ باغ)) به معنی جنگل سیاه تشكیل شده و به گفتۀ بسیاری از پژوهشگران قرا‏باغ به سرزمینی می گویند كه دارای باغ های پهناور و انبوه باشد آن گونه كه رنگ سبز درختان از انبوهی به رنگ سیاه متمایل شود. در یكی از نوشته های ارمنی آمده است كه چون پستی‏ها و دامنة كوه های این سرزمین باغ سفید نام داشته بلندی های آن را باغ سیاه نامیده‏اند.
به گفتة سر روبرت كرپورتر، پژوهشگر انگلیسی و نویسندۀ كتاب مسافرت به گرجستان و ایران (كه در 1821م در لندن به چاپ رسیده، منطقۀ قرا‏باغ همان جایی است كه در دوران باستان قارابازار یا كارابازار؛ یعنی، بازار بزرگ نامیده می‏شده. این بازار بزرگ نزدیك به نُه كیلومتر مساحت داشته و در هفته یك روز فعال می‏شده. در این بازار خیابان هایی درست کرده بودند و هركس می‏دانست برای خرید كالای مورد نیازش باید به كدام خیابان برود. بعدها، در محل این بازار، باغی بزرگ ساخته شد كه آن را به نامِ قرا‏باغ نامیدند.
جمهوری قره باغ شامل شش استان آسکران، هادروت، مارتاکرت، مارتونی، شاهومیان و شوشی است.

مسجد جامع شوشیشوشی[3] با ارتفاعی بین ۱۴۰۰ تا۱۸۰۰ متر از سطح آب‌های آزاد دارای مناظر بی همتای کوهستانی پوشیده از جنگل‌های انبوه است. این شهر در دوران ملوک خمسه زیر نظر ملک شاه نظر ارمنی، حاکم واراندا، اداره می شد. پس از قتل نادرشاه، پناه خان جوانشیر در ۱۱۲۹ق به قره باغ آمد. وی ابتدا به ساختن قلعۀ بیات و سپس، قلعۀ شاه بلاغی (به ارمنی ترنکوت) اقدام کرد. پناه خان برای مقابله با خوانین محلی با مشورت و راهنمایی ملک شاه نظر ارمنی دست به ساخت قلعۀ شوشی در 1170ق زد. شوشی همواره متشکل از جمعیتی مسلمان و ارمنی بوده اما از نکات قابل توجه اشارۀ میرزا یوسف قره باغی در 1855م است که اکثر جمعیت این شهر را متشکل از ارمنیان دانسته.

شوشی، که موزه ای شهری به حساب می آید، در حصار قلعۀ شوشی محصور شده است؛ قلعه ایی بی همتا در قفقاز که آدمی را به یاد جنگ های ایران و روس و جان فشانی های عباس میرزا به همراه هم رزمان مسلمان و ارمنی خویش می اندازد، قلعه ای که همچنان استوار و زیبا در این کوهستان سر به فلک کشیده آرام گرفته. قلعۀ شوشی دارای کتیبه های متعدد فارسی است که متأسفانه تاکنون بررسی دقیقی از آن به عمل نیامده است.
شوشی، به غیر از قلعه، دارای گورستان های تاریخی، سقاخانه ها، کلیساها، مساجد (مسجد حسن خان و مسجد مهرنساء) و آثار تاریخی بسیاری است که از معروف ترین آنها می توان به مسجد جامع شوشی یا مسجد پناه خان اشاره کرد. آغاز ساخت این بنای زیبا، که احتمالاً در 1182ق/ 1768م به دست ابراهیم خلیل خان جوانشیر افتتاح شده، به سال 1169ق، در دورۀ پناه خان، باز می گردد. بنای عظیم این مسجد ، که آن را مسجد گوهریه نیز می نامند، در میدان قدیمی و اصلی شهر واقع شده است.
بناهای به جامانده از دورۀ ابراهیم خلیل خان جوانشیر در قره باغ عبارت اند از:
1. مسجد جامع که در ۱۱۸۲ق/1768م افتتاح یا تعمیر و پس از آن نیز به دستور دختر ابراهیم خلیل خان جوانشیر، گوهرآغا، مرمت شده است.
2. دیوار قلعۀ شوشی که در ۱۱۹۸ق در عرض سه سال ساخته شد.
3. دو قلعۀ عسکران که در ۱۲۰۳ق ساخته شدند.
4. عمارت واقع در خزینه ‏دره‏ سی.
5. عمارت خان باغی در یک فرسخی شوشی.
6. حصار باغ آغ‌دام و گنبدهای قبرهای پناه خان و فرزندش.

ابراهیم خلیل خان دختری داشت به نام گوهرآغا که مادرش از نجیب زادگان کارتلی گرجستان بود. وی با تعمیر مسجد جامع شوشی و ادامۀ روند ساخت و ساز شوشی همچون پدر نامی نیک از خود به یادگار گذاشته است. دو کتیبۀ فارسی، که داخل صحن مسجد قرار دارد، شامل فهرستی از اوقاف و خرج اوقاف مسجد است که هر دو در هفده سطر نگارش یافته اند.
در کنار مسجد، بنایی دو طبقه احداث شده که دارای چهار کتیبۀ فارسی است. بر اساس نوشته های کتیبه و صحبت های افراد بومی احتمالاً این بنا استراحتگاهی برای مسافران بوده و در برخی از دوره ها به منزلۀ مدرسۀ دینی از آن استفاده می شده است. کتیبه شامل اطلاعاتی در خصوص فردی به نام مشهدی حسین بن شهیدی میرسیاف است که در 1306ق دکان هایی را به مسجد جامع وقف کرده و احتمالاً، این بنا نیز به کمک وی ساخته شده است. میرسیاف از بازرگانان ثروتمند قره باغ در قرن نوزدهم میلادی بوده.

وضعیت کنونی مسجدمسجد گوهریه، که بسیاری از دولتمردان باکو آن را ویرانه ای بیش نمی دانند و در تمامی رسانه ها و اخبار خود ارمنیان را به تخریب آن متهم می کنند، هم اکنون در حال بازسازی است و هیچ گاه نیز مورد بی احترامی ارمنیان قره باغ قرار نگرفته. با توجه به اطلاعاتی که از 1998م در دست است این مسجد به علت جنگ و عدم استفاده تقریباً به مخروبه ای تبدیل شده بود که خوشبختانه دولت قره باغ، با به وجود آوردن آرامش، از 2006م شروع به بازسازی آن کرده است که همچنان نیز ادامه دارد. تعمیر سقف، خاکبرداری از صحن مسجد، تعمیر کتیبه های آسیب دیده، صاف کردن سنگ قبرهای افتاده و نصب پله های جدید از جمله اقداماتی بود که این مسجد مخروبه را به بنایی قابل قبول در شأن نام یک مسجد تبدیل کرده است. البته، بدون تردید این بنا همچنان نیاز به احیاء و بازسازی دارد.

پیشنهاداتی فرهنگی در خصوص شوشیبا توجه به پیشینۀ تاریخی شوشی، ارتباطات آنان با ایران و وجود آثار تاریخی ارزشمند مربوط به گذشته و فرهنگ کشورمان در این سرزمین نگارنده در زیر پیشنهاداتی را به منظور حفظ این پیشینه و نیز گسترش ارتباطات دو ملت ارائه کرده است:
• کمک به بازسازی آثار ایرانی ـ اسلامی شوشی یا حتی قره باغ مانند مساجد و قلعه های تاریخی با استفاده از کارشناسان میراث فرهنگی ایران.
• احداث موزه ای ایرانی ـ ارمنی در منطقه به علت فراوانی آثار ایرانی در آن.
• ساختن فیلمی در مورد ارتباطات تاریخی شوشی با ایران و آثار تاریخی آن.
• احداث خانۀ فرهنگی ایران در شوشی و کمک به راه اندازی گروه ایران شناسی در دانشگاه دولتی آرتساخ.

پی نوشت ها:
1. عضو هیئت مؤسس انجمن دوستی ایران و ارمنستان.
Artsakh (Արցախ) .2
3.به ترکی آذربایجانی Şuşa، به فارسی شیشه و شوشی و به ارمنی ՇՈՒՇՒ.


۱۳۸۹ دی ۳۰, پنجشنبه

برای اولین بار طی 30 سال اخیر یک مسیحی کاپیتان تیم ملی ایران

جهان ورزش، 30 دي ماه 1389: در نیمه دوم بازی ایران و امارات برای اولین بار طی 30 سال اخیر یک مسیحی کاپیتان تیم ملی ایران شد . این در حالی بود که کاپیتان نشدن او در نیمه اول شبهاتی را ایجاد کرده بود.
در حالی که آندرانیک تیموریان سابقه بیشتری در بازی کردن تیم ملی ایران دارد اما بازوبند کاپیتانی را برای دیدار مقابل امارات به او ندادند.
آندرانیک تیموریان در 32 بازی ملی حضور د اشته و 4 بازی ملی بیشتر از مسعود شجاعی دارد با این همه کاپیتانی تیم ملی به تیموریان نرسید.
چنین شرایطی سبب شد شائبه دخالت داشتن عقاید مذهبی در انتخاب کاپیتان تیم ملی نقش داشته است .قبل از این در دوره ای که محمد مایلی کهن سرمربی تیم ملی بود شایعاتی در مورد عدم دعوت ادموند بزیک به تیم ملی شنیده می شد. در آن دوره هیچ وقت بزیک به تیم ملی نیامد تا این شایعه جدی تر شود که مایلی کهن به دلیل مسیحی بودن بزیک را به تیم ملی دعوت نکرده است .کاپیتان شدن شجاعی در بازی امارات باز هم شائبه دخالت عقاید مذهبی در این تصمیم را ایجاد می کرد اما در نیمه دوم تیموریان بازوبند کاپیتانی را به بازو بست .
این برای اولین بار در 30 سال اخیر است که یک مسیحی کاپیتان تیم ملی ایران می شود.
البته تعویض محمد نصرتی با احسان حاج صفی در دقیقه 65 سبب شد که کاپیتانی تیموریان فقط 20 دقیقه ادامه داشته باشد.

۱۳۸۹ دی ۲۹, چهارشنبه

تشدید تنش‌ها در همسایه شمالی ایران؛

جرم‌سازی دولت آذربایجان برای دستگیری چهره‌های دینی
پلیس و دستگاه امنیتی دولت آذربایجان با جاسازی مخفیانه مواد مخدر یا تجهیزات نظامی و امنیتی در منازل و اتومبیل‌های روحانیون و نخبگان دینی آذربایجان، ایشان را به جرم کودتا و براندازی بازداشت و زنداني می‌کند که از جمله این موارد که بسیار هم تنش‌زا بوده، دستگیری "محسن صمداف"، ريیس حزب اسلام و نيز دو نفر از بستگان وی به جرم نگهداری سلاح و مهمات نظامی است.
به دنبال مخالفت‌های گسترده اسلامگرایان جمهوری آذربایجان با ممنوعیت حجاب در آن کشور که عضو کنفرانس اسلامی نیز هست، دستگیری‌ها و تنش‌ها در همسایه شمالی ایران شدت گرفته است.
به گزارش خبرنگار «تابناک»، با اعتراضات گسترده‌ای که از سوی مردم جمهوری آذربایجان به ممنوعیت ورود بانوان محجبه به مراکز علمی ابراز شده، دولت الهام علی‌اف برای کنترل اوضاع به دستگیری‌ گسترده سران گروه‌هاي اسلامی و مردم این کشور اقدام کرده است، که به دلیل نداشتن مستندات کافی برای برخورد با ايشان، مأموران امنیتی آذربایجان به جرم‌سازی علیه این افراد اقدام کرده‌‌اند.
بنا بر اطلاعات رسیده، پلیس و دستگاه امنیتی دولت آذربایجان با جاسازی مخفیانه مواد مخدر یا تجهیزات نظامی و امنیتی در منازل و اتومبیل‌های روحانیون و نخبگان دینی، ایشان را به جرم کودتا و براندازی دستگیر و بازداشت می‌کند که از جمله این موارد که بسیار هم تنش‌زا شده است، دستگیری محسن صمداف، ريیس حزب اسلام و دو نفر از بستگان وی به جرم نگهداری سلاح و مهمات نظامی است که در راستای سناریوی جرم‌سازی و مستندسازی مأموران محلی است که به فهرست دستگیرشدگان می‌توان "حاج شاهین حسنلی" و "حجت‌الاسلام ذولفقار میکائیل‌زاده" از اسلامگرایان نافذ باکو اشاره کرد.
این جرم‌سازی‌ها در حالی صورت مي‌گيرد که دولت لائیک آذربایجان نمی‌تواند هیچ گونه اتهامی علیه این افراد وارد کند؛ چرا که اتهام‌زنی‌ها علیه اسلامگرایان در نزد افکار عمومی قابل پذیرش نیست.
از سویی مقامات جمهوری آذربایجان در راستای ایجاد خفقان، رعب و وحشت و نيز جلوگیری از تظاهرات علیه ممنوعیت حجاب و جلوگیری از اعتراض‌ها به اتهامات و جرم‌سازی علیه ريیس جزب اسلام، به بازداشت‌ها و دستگیری‌های خود همچنان ادامه می‌دهند.
گفتنی است، «محسن صمداف» در هفته‌های گذشته محوریت اصلی مقابله با سیاست اخیر دولت جمهوری آذربایجان مبنی بر ممنوعیت حجاب در مدارس و مراکز علمی را بر عهده داشته است و دستگاه امنیتی آذربایجان برای اتهام‌زنی مدعی کشف خمپاره از منزل مسکونی «صمداف» و چند قبضه سلاح از منزل یکی از بستگان وی شده است.

۱۳۸۹ دی ۲۷, دوشنبه

كليساها و آثار تاريخي آرتساخ (قراباغ) (1)

صومعه "آماراس" صومعه "آماراس" در قرن چهارم ميلادي بنا شده است و در نزديكي روستاي "ماچكالاشن" در منطقه "مارتوني" قراباغ قرار دارد. بنا به روايت "پاوستوس بيوزاند"، (مورخ ارمني قرن پنجم ميلادي) "گريكور لوساووريچ مقدس"، (پايه‌گذار كليساي ارمني) كليسايي را در اين محل بنا نمود كه در قرن چهارم ميلادي به صومعه تبديل شد. مدفن "گريگوريس مقدس"، (نوه "گريكور لوساووريچ مقدس") كه در سال 338 ميلادي در راه تبليغ مسيحيت به شهادت رسيد، در اين صومعه واقع است. "مسروپ ماشتوتس"، مبدع الفباي ارمني نيز در اوايل قرن پنجم ميلادي نخستين مدرسه براي تعليم الفبا را در آماراس بنا نمود.
بناي كليساي "گريگوريس مقدس" در اين صومعه با كمك مالي ارامنه شهر "شوشي" در سال 1858 ميلادي با سنگ سفيد بازسازي شده است.

صومعه "دادي وانك"اين صومعه كه بزرگترين صومعه ارمني در منطقه قفقاز است، در قرون نهم تا سيزدهم ميلادي بنا شده است و در منطقه "شاهوميان" آرتساخ قرار دارد.
نخستين كليسا در محل اين صومعه روي مزار "دادي مقدس"، شاگرد "تادئوس مقدس" (يكي از حواريون حضرت عيسي مسيح) كه در قرن اول ميلادي در شرق ارمنستان به گسترش مسيحيت مي‌پرداخت، پايه‌گذاري شده است. در ژوئن سال 2007 قبر "دادي مقدس" زير محراب كليساي اصلي اين صومعه كشف شد.
روي ديوارهاي كليساي جامع "دادي وانك" كه "آستواتساتسين مقدس" نام دارد سنگ نوشته‌هاي ارمني وجود دارد. همچنين مدفن خاندان حكومتي "خاچن عليا" در اين كليسا مي‌باشد. حجاري‌هاي سر در جنوبي كليساي جامع بيانگر آن است كه اين بنا در قرن سيزدهم ميلاي ساخته شده است.
در 8 اكتبر 2001 جمعي از نمايندگان شوراي اروپا با صدور بيانيه‌اي تخريب صومعه "دادي وانك" توسط جمهوري آذربايجان را به عنوان نمونه اي از سياست‌هاي اين جمهوري عليه مردم قراباغ محكوم نمودند.
اين صومعه در سال هاي اخير توسط ارامنه مورد بازسازي قرار گرفته است.

صومعه "گاندزاسار"بناي كنوني آن مربوط به قرن سيزدهم ميلادي است و در نزديكي روستاي "وانك" در منطقه "مارتاكرت" قراباغ واقع است.
بقاياي "زكرياي مقدس"، پدر "يحيي تعميددهنده"، در صومعه "گاندزاسار" نگهداري مي‌شود.
بنا بر آثار بسياري از مورخان ارمني قرون وسطي، از جمله "يرميا چلبي"، اين صومعه توسط "گريكور لوساووريچ مقدس" در قرن چهارم ميلادي پايه‌گذاري شده است. "گاندزاسار" در سال‌هاي 1400 تا 1816 مقر جاثليق حوزه آلباني كليساي مرسلي ارمني بوده و هم اكنون مقر اسقف اعظم "پاركيف مارديروسيان"، خليفه ارامنه آرتساخ است.
كليساي جامع "يحيي تعميد دهنده مقدس" در اين صومعه بين سال‌هاي 1216 و 1238 ميلادي به دستور "حسن جلال واختانگيان"، حاكم استان "خاچن" آرتساخ بنا شده است و به اعتقاد بسياري از كارشناسان، يكي از نمونه‌هاي بي‌نظير معماري ارمني محسوب مي‌شود. "آناتولي ياكوبسون"، كارشناس هنر قرون وسطي، اين صومعه را "دائره‌المعارف هنر ارمني در قرن سيزدهم ميلادي" ناميده است.
سنگ نوشته مربوط به ساخت اين كليسا روي ديوار غربي آن قرار دارد و مقبره "حسن جلاليان" و ساير حكام "خاچن" در همين كليسا مي‌باشد. در مجموع حدود دويست سنگ نوشته ارمني در صومعه "گاندزاسار" وجود دارد.
در اواخر قرن 12 و اوايل قرن 13 ميلادي معماري ارمني دوباره شكوفا شد و صومعه‌هاي ارمنستان از جمله "گاندزاسار" به مراكز هنر، معماري و محل كتابت و تصويرنگاري دست نوشته‌هاي ارمني بدل شدند.
در محوطه اين صومعه تعداد زيادي صليب‌هاي سنگي قديمي ("خاچكار" يا چليپاسنگ) وجود دارد.
كليساي "يحيي مقدس" همانند كليساي "آختامار" در جزيره "وان" واقع در ارمنستان غربي (شرق تركيه كنوني) داراي حجاري‌هاي متعدد از جمله حضرت عيسي روي صليب، آدم و حوا و غيرو است. اجزا معماري اين كليسا همانند صومعه‌هاي "هووهانا وانك" و "هاريچا وانك" ارمنستان است.

۱۳۸۹ دی ۲۶, یکشنبه

و وجدان سخن خواهد گفت

خانم "آمبرين زمان"، تحليلگر و ستون‌نويس سايت "هابر ترك" چندي پيش مقاله‌اي با عنوان "طرح مسئله ارمني" به چاپ رساند. وي در اين مقاله به موضوع احتمال بررسي طرح به رسميت شناختن نسل‌كشي ارمنيان در يكصدويازدهمين نشست عمومي كنگره آمريكا كه اواخر ماه دسامبر (دي ماه) سال گذشته ميلادي برگزار گرديد، پرداخته و تاثير اين مسئله را بر مناسبات تركيه و آمريكا بررسي مي‌كند. در زير بخش‌هاي از ترجمه اين مقاله را براي اطلاع خوانندگان به چاپ مي‌رسانيم.
يادآور مي‌گردد كه اين مقاله قبل از برگزاري نشست ماه دسامبر كنگره منتشر شده است.
"ارامنه تلاش كردند كه در آخرين لحظات طرحي را در دستور كار كنگره آمريكا قرار دهند كه در صورت تصويب آن از سوي نمايندگان، كشتار نياكان ارمنيان در سال 1915 به عنوان نسل‌كشي رسميت خواهد يافت. اما براي كنگره آمريكا مسايل بسيار مهم‌تر و با اولويت‌تري وجود داشت كه در نتيجه آن فرصت بررسي "طرح مسئله ارمني" فراهم نگردد. البته عدم بررسي اين لايحه دلايل ديگري نيز داشت كه عكس‌العمل دولت اردوغان از اعم آن مي‌باشد. همچون ساليان گذشته تركيه براي ممانعت از مطرح شدن اين لايحه همه توان خود را به كار گرفت. اردوغان شخصاً نامه‌اي براي باراك اوباما نوشت. اما "احمد داووداوغلو"، وزير امور خارجه صراحت بيشتري به خرج داد. وي به "هيلاري كلينتون" همتاي آمريكايي خود گوشزد كرد كه در صورت تصويب اين طرح در كنگره، تركيه واكنش‌هاي شديدي نشان خواهد داد.
بدين سان در راستاي شناسايي نسل‌كشي ارمنيان توانستيم بحران ديگري را با پيروزي پشت سرگذاريم. اما همه مي‌دانند كه اين موضوع نه اولين و نه آخرين بار است كه مطرح مي‌گردد. ارمنيان آمريكا هيچ‌گاه از فعاليت و تلاش باز نخواهند ايستاد، بلكه بلعكس، با نزديك شدن يكصدمين سالگرد مصيبت 1915، آنان فعاليت و تلاش‌هاي خود را براي شناسايي رسمي نسل‌كشي از سوي مجالس آمريكا، دو چندان خواهند كرد.
بسيار خوب، حال تركيه چه بايد بكند؟ و يا چه مي‌تواند بكند؟ بياييد براي يك لحظه به وجدان خود مراجعه نموده و سوال كنيم كه در سال 1915 چه روي داد؟ چگونه ميليون‌ها ارمني كه هزاران سال در اين سرزمين زندگي مي‌كردند ناگهان ناپديد شدند؟ قبلاً حتي صحبت كردن درباره اين موضوع هم به يك تابو تبديل شده بود، اما بعد از قتل "هراند دينك" عزيزمان گفت‌وگو و تحليل درباره اين مسئله راحت‌تر گشته است. درباره اين كه بر سر يك‌ميليون و سيصدهزار نفر ارمنياني كه تا سال 1915 ساكن عثماني بودند چه آمده اطلاعات بسيار اندكي در دست است".
خانم آمبرين زمان در ادامه مقاله خود، متاسفانه آگاهانه يا نا آگاهانه با تكرار ادعاهاي واهي و متوالي دولتمردان تركيه كه با قصد توجيه قتل‌عام و سرپوش نهادن بر اهداف نسل‌كشي ارمنيان صورت مي‌گيرد، مي‌گويد: "همكاري گروهي از ارمنيان با روس‌ها اين فرصت را براي "ترك‌هاي جوان" (حزب اتحاد و ترقي) فراهم نمود تا دست به كشتار ارمنيان بزنند.(!؟) آنان كودكان، زنان و سالمندان را بدون استثناء مي‌كشتند و يا وادار به ترك خانه و كاشانه مي‌كردند، كه اينان نيز در راه كوچ اجباري دچار قحطي، گرسنگي و امراض مختلف گشته جان مي‌دادند. هزاران تن از ارمنيان در صحاري شمال سوريه و دشت "ديرالزور" جان خود را از دست دادند. و تنها شمار قليلي از آنان به كمك كردها و ترك‌هاي دلرحم از مرگ حتمي نجات يافتند".
نگارنده مقاله با بيان شرايط كنوني بازماندگان قتل‌عام و رانده شدگان از وطن مي‌نويسد: "امروز نوادگان آناني كه به خارج از تركيه فرار كردند محقانه اين درخواست را دارند كه به سياست انكار قتل‌عام پايان داده شود و از آنان عذرخواهي شود. با گذشت هر روز بر شمار آناني كه با رجوع به دادگاه‌ها درخواست غرامت مي‌كنند، افزوده مي‌شود. به اعتقاد من حتي اگر پروتكل همكاري تركيه-ارمنستان محقق مي‌گشت و مرز بسته تركيه با ارمنستان باز مي‌شد و روابط سياسي با اين كشور آغاز مي‌شد، هيچ تاثير و خللي در اين روند پديدار نمي‌گشت، بلكه تنها براي چند صباحي روند به رسميت شناختن قتل‌عام كمي سخت‌تر مي‌شد".
آمبرين زمان سپس با اشاره به لزوم عادي‌سازي روابط تركيه با ارمنستان مي‌نويسد: "ما بايد روابط خود با ارمنستان را بر مبناي تحولات و واقعيت‌ها بنا نمائيم. براي تحقق صلح و امنيت پايدار در قفقاز و نيز حل‌وفصل سريع مناقشه قراباغ بايد سريعاً به پروتكل‌هاي عادي‌سازي روابط دو كشور كه سال پيش امضا شد، برگرديم و آن را احيا نمائيم. نمايندگان كنگره آمريكا و نيز رهبران ارمني و ترك نبايد بزرگترين لكه سياه تاريخ نه چندان دور ما (تركيه) يعني كشتار و مصيبت ارمنيان را همچون اهرم و ابزار در مراودات سياسي به كار گيرند. فعاليت اخير برخي انجمن‌ها و تشكلات ترك كه در چارچوب اين تفكر صورت مي‌گيرد را بايد ستود. چندين موسسه، صندوق و انجمن به رهبري "عثمان كاوالاي" براي زدودن پيش زمينه‌هاي موجود نزد افكار عمومي ترك‌ها و ارمنيان در حال فعاليت مي‌باشد. "موسسه هراند دينك"، "موسسه "عفمعن عمخيشدش" و موسسه "رثسثف" از جمله اين تشكل‌ها هستند. اين موسسات سعي مي‌كنند تا با از بين بردن اين پيش زمينه‌ها بين طرفين پل دوستي ايجاد كنند. اينان در راستاي ايجاد اين مهم تلاش‌ها و فعاليت‌هاي فوق‌العاده‌اي از خود به نمايش مي‌گذارند".
خانم آمبرين زمان در پايان مقاله خود با نام بردن از تعداي از روشنفكران ترك كه اين جسارت را داشته‌اند كه صراحتاً درباره قتل‌عام ارمنيان سخن بگويند، مي‌نويسد: "تاريخداناني همچون "خليل بركتاي"، "فكرت آقانر"، "تانرآكچام" و "عايشه هيور" كه هر روز بر شمار آنان افزوده مي‌شود، با به خطر انداختن جان خود چشمان ما را بر واقعيات سال 1915 باز مي‌كنند و بر فهم ما از آنچه در آن ساليان به وقوع پيوسته مي‌افزايند. آنان شجاعانه دروغ‌هايي را كه ده‌ها سال به ما خورانده شده را برملا و از اذهان ما پاك مي‌كنند".
خانم زمان در پايان تاكيد مي‌كند: "مطمئناً روزي فرا خواهد رسيد كه اين مسئله (موضوع قتل‌عام ارمنيان) در مجلس ملي ما (تركيه) نيز مورد بررسي قرار گيرد و نهايتاً وجدان سخن خود را بگويد".

كنگره آمريكا و طرح به رسميت شناختن نسل‌كشي ارمنيان

موضوع بحث و بررسي طرح به رسميت شناختن كشتار ارمنيان در سال 1915 به عنوان "نسل‌كشي" كه قرار بود در پايان سال 2010 ميلادي در دستور كار يكصدو يازدهمين نشست عمومي كنگره آمريكا قرار گيرد، به آينده موكول گرديد. هر چند گروه‌ها و تشكلات ارمني فعال در آمريكا اميدوار بودند تا خانم "نانسي پلوسي"، رييس كنگره از حزب دمكرات به وعده داده شده خود مبني بر طرح موضوع ياد شده موسوم به طرح شماره 252 عمل كرده آن را در دستور كار نمايندگان قرار دهد، اما علي‌رغم پي‌گيري‌هاي سازمان‌هاي ارمني كه تا آخرين روز برگزاري نشست كنگره اميد داشتند اين طرح مورد بررسي قرار گيرد، نهايتاً روز سه شنبه 21 دسامبر (30 آذر) مشخص گرديد كه به دليل برخي ملاحظات در مناسبات آنكارا با واشنگتن هيچ اميدي براي مطرح شدن اين طرح در نشست عمومي كنگره وجود ندارد.
هر چند كه كميسيون روابط خارجي مجلس نمايندگان آمريكا در ابتداي سال‌جاري علي‌رغم هشدار "باراك اوباما"، رييس جمهور، كشتار ارمنيان در سال 1915 را به عنوان نسل‌كشي به رسميت شناخت و با اكثريت آرا آن را براي طرح در نشست عمومي كنگره به تصويب رساند، اما از همان ابتداي نشست عمومي اخير كنگره معلوم بود كه شرايط حاد سياسي و امنيتي آمريكا در منطقه، خصوصاً تحولات مربوط به ايران و عراق، اميد براي مطرح كردن اين طرح را به حداقل رسانده است. علي‌رغم اين مسئله، "آدام شيف"، عضو كنگره آمريكا از حزب دمكرات كه به عنوان عضو فعال لابي ارمنيان تاكنون نقش مهمي در طرح و پي‌گيري به رسميت شناختن نسل‌كشي ارمنيان در مجالس آمريكا ايفا كرده است، اميد داشت در آخرين روزهاي رياست هم‌حزبي‌اش يعني خانم "نانسي پلوسي" در كنگره بتواند راي مثبت نمايندگان به اين طرح را جلب كند. از ابتداي سال 2011 "جون بوهنر" از حزب جمهوري‌خواه رياست اين مجلس را بر عهده خواهد گرفت.
از سوي ديگر بعد از آنكه خانم پلوسي اعلام كرد قصد دارد لايحه شماره 252 را در آخرين (يكصدويازدهمين) نشست سال 2010 در برنامه كاري كنگره بگنجاند، تركيه يورش گسترده‌اي براي جلوگيري از اين امر آغاز كرد. "رجب طيب اردوغان"، نخست وزير، "احمد داووداوغلو"، وزير امور خارجه و "ناميك تان"، سفير تركيه در واشنگتن به كمك لابي اين كشور در ايالات متحده آمريكا تلاش‌هاي همه جانبه‌اي را عليه طرح اين لايحه آغاز كردند. اردوغان با ارسال نامه‌اي براي باراك اوباما و داووداغلو نيز با ارسال يادداشتي براي "هيلاري كلينتون"، همتاي آمريكايي خود صراحتاً هشدار دادند كه در صورت تصويب چنين طرحي در كنگره مطمئناً عواقب جبران ناپذير و خطرناكي گريبانگير روابط دو كشور خواهد شد.
بد نيست بدانيد كه در ظرف كمتر از 9 روز، وزير امور خارجه تركيه دو بار راهي واشنگتن شد تا ضمن ديدار با مقامات ارشد آمريكائي آنان را متقاعد سازد كه از تصويب چنين طرحي جلوگيري نمايند. سفير تركيه در واشنگتن نيز در خلال چند روز توانست با ملاقات و رايزني با 80 عضو كنگره آمريكا سهم عمده‌اي در عدم موفقيت لابي ارمنيان در آمريكا ايفا نمايد.
به نوشته روزنامه تركيه‌اي "حريت" يكي ديگر از علل مهم شكست اين طرح، تلاش‌هاي همه جانبه "مرد برنزي" بود. اين اصطلاح لقب "جون بوهنر"، رييس فراكسيون حزب جمهوري‌خواه در كنگره آمريكا است كه از ابتداي سال 2011 رياست اين مجلس را بر عهده گرفت. به نوشته حريت، حمايت خوب جمهوري‌خواهان از تركيه غير قابل انتظار بود، زيرا در حالي كه تركيه در خصوص موضوع هسته‌اي ايران از موضع واشنگتن حمايت تمام و كمال ننمود و با اسرائيل نيز روابط متشنجي دارد و بلطبع انتظار مي‌رفت كنگره از اين سياست تركيه دل خوشي نداشته باشد، اما با اين حال "مرد برنزي" با بسيج همه نمايندگان جمهوري‌خواه كنگره كه اكثريت اين مجلس را تشكيل مي‌دهند از مطرح شدن "طرح 252" ممانعت به عمل آورد.
"آدام شيف" بعد از شكست تلاش‌هايش گفت، بار ديگر خواهد كوشيد تا در نشست آتي كنگره كه قرار است در اوايل سال 2011 برگزار گردد اين طرح را در دستور كار كنگره قرار دهد. يكي از فعالان اجتماعي ارمنيان در آمريكا نيز با اشاره به عدم مطرح شدن "طرح 252" در كنگره گفت: هر چند سرنوشت اين طرح باب ميل ما نبود، اما عدم مطرح شدن آن در صحن مجلس بيانگر اين مسئله است كه اعضاي كنگره مخالفتي با اصل واقعيت نسل‌كشي نكرده و به بيان ديگر منكر وجود چنين واقعيتي نبوده‌اند، بلكه به دليل ملاحظات سياسي از عدم طرح آن در اين مقطع از زمان استقبال كردند. در حقيقت نمايندگان به اين طرح نه راي مثبت دادند و نه راي منفي.
ارمنيان بر اين باورند كه تصويب اين گونه طرح‌ها در كنگره آمريكا و يا مجالس ديگر كشورها نمي‌تواند هدف غايي دادخواست ارمنيان باشد، بلكه صرفاً پيروزي معنوي در راه احقاق حق‌شان، كه همانا دادخواست ارضي است، مي‌باشد.

رئيس جمهوري آذربايجان خواهان سازماندهي آذري هاي جهان شد

چند سالي است كه در جمهوري آذربايجان روز سي و يكم ماه دسامبر، يعني آخرين روز سال ميلادي، "روز همبستگي آذربايجاني‌هاي جهان" نامگذاري شده و تعطيل رسمي محسوب مي‌شود.
الهام علي‌اف، رييس جمهوري آذربايجان چند روز پيش به مناسبت 31 دسامبر پيامي براي آذربايجاني‌هاي جهان فرستاد كه رسانه‌هاي آذربايجاني از جمله خبرگزاري "آذر تاج" و شبكه تلويزيون دولتي آنرا به طور وسيع منتشر كردند.
در اين پيام رييس جمهوري آذربايجان توضيح داده است كه "وجود دولت مستقل آذربايجان" شرايطي ايجاد كرده است تا "اتحاد ميان آذربايجاني‌هاي دنيا و سازماندهي هموطنانمان را فراهم كند".
علي‌اف در اين پيام همچنين به نقش دولت آذربايجان در "امر سازماندهي دياسپورا" اشاره كرده و ضمن تاكيد بر ضرورت اين سازماندهي، "كمك‌هاي همه جانبه" دولت آذربايجان را در اين امر مهم دانسته است.
"لهراسب زينالي"، سخنگوي تشكل "جنبش آذربايجان براي دموكراسي و يكپارچگي ايران"(!؟) در آلمان معتقد است كه جمهوري آذربايجان واقعاً همه آذربايجاني‌هاي ايران را نيز جزو "هموطنان خود" قلمداد مي‌كند و به گروه‌هاي آذربايجاني ايراني كه هوادار جدايي از ايران هستند كمك‌هاي مالي اعطاء مي‌كند.
او درباره اينكه الهام علي‌اف خود را رهبر پنجاه ميليون آذربايجاني در جهان قلمداد كرده، مي‌گويد: آذري‌ها در تمام كشور‌هاي جهان به سختي به سي ميليون نفر مي‌رسند و معلوم نيست كه اين رقم پنجاه ميليوني از كجا آمده است.
او ضمن توضيح در مورد كليه كساني كه از آنها با عنوان "تجزيه‌طلب" ياد مي‌كند، مي‌گويد: همه تجزيه‌طلباني كه در آذربايجان ايران فعاليت مي‌كنند، به طور رسمي از دولت جمهوري آذربايجان بودجه مي‌گيرند.

به خدمت گرفتن علم

ابراهيم حاكا ايلماز" عضو هيئت علمي دانشگاه "ايگدير" تركيه با دعوت از نمايندگان رسانه‌ها توضيحاتي در خصوص "اخبار منتشره و نيز شايعات" در مورد ايجاد كرسي زبان و ادبيات ارمني در اين دانشگاه، ارائه كرد.
به گزارش سايت خبري "قثمقثذشا"، ايلماز در اين مصاحبه گفته است، وي از اين كه موضوع آوردن اساتيد مجرب زبان و ادبيات ارمني از ارمنستان و استخدام آنان به صورت ناصحيح انعكاس يافته و بلطبع باعث برداشت اشتباه از طرف افكار عمومي جامعه شده است، بسيار متاسف است.
به گفته ايلماز موضوع ايجاد كرسي زبان و ادبيات ارمني هنوز مورد تائبد نهايي قرار نگرفته، بلكه هنوز در حد يك طرح و ايده‌ مطرح است كه در صورت لزوم مي‌توان آن را محقق ساخت.
ابراهيم ايلماز در ادامه اظهار داشت: "براي تحليل درست وقايع و رويدادهاي تاريخي و نيز براي مقابله با تبليغات سوء كه با نيات بد صورت مي‌گيرد بايد علم را به خدمت گرفت، كه براي تحقق اين مهم به كارشناسان خبره ارمني نيازمنديم".
وي افزود: "اين مهم مي‌تواند از طريق دانشگاه‌ها تحقق يابد، زيرا دانشگاه‌ها مستقل هستند و ابراز هر گونه عقيده و تفكري در محيط علمي دانشگاه به دور از پيش داوري صورت مي‌گيرد. در دانشگاه‌ها مي‌توان با استناد به اسناد علمي متضادترين تفكرات را بيان نموده و مورد تحليل و بررسي قرار داد".
اين استاد دانشگاه در پاسخ به اين پرسش كه واكنش و نظر وي به اتهامات و توهين يكي از مقامات جمهوري آذربايجان در خصوص تاسيس كرسي زبان و ادبيات ارمني چيست، گفت: "من منتظرم تا "اسماعيل آگايف"، رهبر تشكل موسوم به "دياسپوراي بين المللي آذربايجاني‌ها" سخنان توهين آميز خود عليه من را پس گيرد، در غير اين صورت عليه وي در دادگاه اعلام شكايت خواهم كرد".
اسماعيل آگايف ابتكار ايلماز در خصوص تاسيس كرسي زبان و ادبيات ارمني را اقدامي "كوته‌فكرانه و عاري از دورنگري جامع و مبسوط و خارج از حد و اختيارات وي و نيز اقدامي شكست خورده" قلمداد كرده بود.

اورهان پاموك دوم؟!

تشكيلات موسوم به "انجمن مبارزه با ادعاهاي واهي قتل‌عام ارمنيان"، كه در تركيه فعاليت مي‌كند با صدور اطلاعيه‌اي انتشار كتاب از سوي "تورگوت اري"، روزنامه‌نگار ترك درباره "حيدر علي‌اف"، رئيس جمهوري متوفي آذربايجان را به شدت محكوم كرد.
به گزارش سايت "سون دقيقه" (شنهنشي دخس)، علت محكوميت چاپ كتاب فوق از سوي انجمن ياد شده اين است كه در آن نه تنها حيدر علي‌اف فردي مثبت معرفي نشده، بلكه ابعاد منفي و شيطاني شخصيت وي نمايان شده است.
اين سايت با انعكاس اين خبر اعلام كرد، "گيوكسل گيولبي"، رئيس اين انجمن با ترتيب دادن نشستي مطبوعاتي كه در ميدان شهرداري "ايگدير" برپا شده بود، از "تورگوت اري" به دليل نوشتن كتاب "از آزادي به ديكتاتوري" شديداً انتقاد نمود و انتشار آن را "حركتي بر خلاف منشور برادري تركيه و جمهوري آذربايجان" دانست.
گيولبي هم‌چنين اظهار نگراني كرده است كه چاپ اين كتاب مي‌تواند از سوي ارمنيان و لابي آنان مورد سوء استفاده قرار گيرد. به اعتقاد وي "تورگوت اري در مسير تبديل شدن به "اورهان پاموك" دوم حركت مي كند"، زيرا كه موضعگيري‌هايي به نفع ارمنيان از خود بروز مي‌دهد.
قابل ذكر است كه تورگوت اري از سال 1994 به مدت 6 سال به عنوان كادر ديپلماتيك سفارت تركيه در باكو مشغول به كار بوده است.

ناپديد شدن شاهد؟!

يكي از شهود مهم پرونده قتل "هراند دينك"، سردبير شهيد هفته‌نامه ارمني "آگوس"، چاپ استانبول، كه در 19 ژانويه سال 2007 در مقابل دفتر اين هفته‌نامه هدف گلوله يك نوجوان ترك قرار گرفته و به قتل رسيد، ناپديد شد. به نوشته روزنامه "حريت" چاپ تركيه "ارهان اوزن" يكي از شهود اين پرونده كه اطلاعات ذي‌قيمتي داشت از جند ماه پيش ناپديد شده و كسي ار سرنوشت وي اطلاعي ندارد. "اوزن" كه به اتهام "حمله شرورانه" در حال سپري كردن مدت محكوميت خود در زندان شهر "آماسيا" بود، چندي پيش به دستور مقامات قضايي از اين مكان به زندان "چورومي" كه از رژيم و شرايط امنيتي نه چندان مناسبي برخوردار است، منتقل گرديد.
به نوشته حريت "ارهان اوزن" با استفاده از شرايط سهل اين زندان درخواست مرخصي كرده و بعد از خروج ديگر به آنجا باز نگشته است.(!؟)
موضوع ناپديد شدن اين شاهد مهم بعد از آن آشكار شد كه "سليم بونا آتالان"، دادستان استانبول با ارسال نامه‌اي براي مقامات زندان چورومي از آنان درخواست كرد تا شرايط و امكان حضور "اوزن" در جلسه دادرسي پرونده قتل هراند دينك را فراهم آورند. در پاسخ به اين درخواست مديريت زندان چورمي با ارسال پاسخ براي دادستان استانبول اعلام كردند كه زنداني ياد شده با گرفتن مرخصي از زندان خارج شده و ديگر بدان باز نگشته است.
يادآور مي‌گردد، كه "آرهان اوزن" در تاريخ 10 مه سال 2010 (20 ارديبهشت 89) با حضور در يكي از جلسات دادرسي پرونده قتل دينك گفته بود كه وي از سال 1997 الي 2005 به مدت 9 سال عضو سرويس‌هاي اطلاعاتي ژاندارمري (تركيه) موسوم به ءثفهت بوده است.
اوزن در دادگاه شهادت داده بود كه وي از سوي مقامات ارشد خود وظيفه داشت كه روزهاي مديد از محل دفتر هفته‌نامه "آگوس" و اطراف آن عكس برداري كند. وي همچنين گفته بود كه "ياسين حيال" و "ارهان تونجل" دو تن از متهمان اصلي قتل هراند دينك عضو سرويس‌هاي اطلاعاتي ژاندارمري بوده‌اند.
ارهان اوزن" همچنين به عنوان شاهد در دادگاه رسيدگي به پرونده موسوم به "ارگنه كن" و پرونده كشتار در انشارات "زيروه" در شهر مالاتيا كه طي آن چند مبلغ مسيح سلاخي شدند، حضور داشته و اطلاعات بسيار مهمي را بر ملا كرده بود.
هنوز معلوم نيست چه بر سر اين شاهد مهم آمده است، اما به دليل اطلاعات مهمي كه وي از آن مطلع بوده اين احتمال وجود دارد كه سناريوي مرخصي از زندان از سوي مقامات ارشد سرويس‌هاي اطلاعاتي ژاندارمري و يا نظاميان ارشد درگير در پرونده ارگنه كن براي كشتن وي برنامه ريزي شده باشد.

پيشنهاد خطرناك آمريكا به آذربايجان

اخبار به دست آمده از محافل ديپلماتيك مسكو نشان مي‌دهد كه دولت آمريكا به "الهام علي‌اف"، رئيس جمهور آذربايجان اجازه تنظيم "مسئله قرباغ" را داده است اما در قبال آن از اين كشور خواسته است تا اجازه دهد از منطقه قرباغ به عنوان پايگاهي براي فعاليت‌هاي ضد ايران استفاده شود.
برخي از رسانه هاي روسيه روز پنجشبنه از وجود رايزني‌هاي محرمانه ميان مقامات آذربايجان و آمريكا خبر داده‌اند كه در طي آن به باكو براي توسل به جنگ در حل مسئله قرباغ چراغ سبز نشان داده شده است.
به گزارش "خبرآنلاين" به نقل از "مسكو تايمز" اخبار به دست آمده از محافل ديپلماتيك مسكو نشان مي‌دهد كه دولت آمريكا به الهام علي‌اف رئيس جمهور آذربايجان اجازه تنظيم "مسئله قرباغ" را داده است اما در قبال آن از اين كشور خواسته است تا اجازه دهد از منطقه قرباغ به عنوان پايگاهي براي فعاليت‌هاي ضد ايران استفاده شود.
براساس اين توافق محرمانه واشنگتن با تنظيم قهرآميز مسئله قرباغ مخالفت نخواهد كرد. همانطور كه زماني كرواسي مناقشات مرزي خود را با صرب‌ها حل‌وفصل كرد و چنانكه گرجستان سعي كرده بود در جنگ با اوستياي جنوبي پيروز شود.
در ادامه اين گزارش امده است كه آمريكا در مقابل از علي‌اف مي‌خواهد تاز اجازه دهد از خاك آذربايجان به عنوان "ميدان عمل" عليه ايران استفاده شود. منظور امريكا از ميدان عمل اين است كه آنها ابتدا براي عمليات اطلاعاتي و ويژه و پس از آن در جريان عمليات نظامي از آذربايجان استفاده كنند. گفته مي‌شود علي‌اف كاملا در اين خصوص مردد برخورد كرده و هنوز نتوانسته است تصميمي جدي در اين مورد اتخاذ كند. او بيم دارد عاقبت عمليات براي آذربايجان خوب نباشد و اين امر به اوضاع سياسي كشور و خود علي‌اف لطمه وارد كند. در اين بين اطلاعات مربوط به چانه زدن آمريكا و آذربايجان در مورد قرباغ به گوش رهبري ارمنستان هم رسيده است.
"تابناك"، تاريخ: 3 دي1389

لابي يهوديان از تركيه حمايت مي‌كند

آبراهام فوكسمن، رييس "انجمن مقابله با افترا"، كه يكي از قدرتمندترين تشكلات لابي يهوديان در آمريكا به شمار مي‌آيد در مصاحبه با روزنامه تركيه‌اي "صباح" گفت: "در مورد مسئله ارمني، يهوديان از مواضع تركيه حمايت و پشتيباني مي‌كنند".
اين روزنامه به نقل از فوكسمن نوشت: "مسئله ارمني موضوعي است كه به ارمنستان و تركيه مربوط مي‌شود و توسط خود آنان نيز بايد حل‌وفصل گردد. به نظر من تلاش كنگره آمريكا براي ورود به اين مسئله و اتخاذ موضعي جانبدارانه اشتباه است، تاريخ را بايد به تاريخدانان واگذار نمود. ما در اين خصوص از مواضع تركيه حمايت كرده و در كنار آنان هستيم".
فوكسمن با اظهار تاسف از تشنج بوجود آمده در روابط اسرائيل و تركيه، خواستار انجام اقدامات عاجل براي عادي‌سازي آن و جلوگيري از تيره‌تر شدن بيشتر روابط دو جانبه گرديد. وي در اين‌باره گفت: "ميان يهوديان و ترك‌ها ارتباط و همبستگي بي‌همتا و تاريخي وجود دارد. پنچ قرن پيش، زماني كه مسيحيان ما را از اسپانيا تبعيد كردند اين تركيه بود كه درهاي خود را بر روي يهوديان گشود. در خلال جنگ جهاني دوم نيز اين تركيه بود كه بار ديگر دانشمندان يهودي را پذيرا گشت. اما امروز روابط تركيه و اسرائيل آنقدرها هم حسنه نيست. بايد تلاش‌هاي همه جانبه‌اي براي ممانعت از بدتر شدن روابط ميان دو كشور صورت گيرد، زيرا هستند كشورهايي نظير ايران و يونان كه مترصد فرصتند تا از تيره شدن روابط تركيه و اسرائيل بهره‌برداري كنند. ما نبايد چنين فرصتي را فراهم آوريم. بلكه بايد از وقوع آن جلوگيري نمائيم".
يادآور مي‌گردد كه لابي يهوديان آمريكا همواره از مواضع تركيه حمايت كرده و علي‌رغم تبليغات به ظاهر "ارمني پسند" هيچ گاه از دادخواست و فعاليت‌هاي ارمنيان آمريكا جانبداري نكرده‌اند. در تصميم اخير كنگره آمريكا مبني بر عدم بررسي طرح شناسايي نسل‌كشي ارمنيان نيز لابي يهوديان نقش مهم و بسزايي ايفا كرد.
تلويزيون ملي جمهوري آذربايجان الهام علي‌اف را رهبر 50 ميليون آذربايجاني خواند؟! ْ24دسامبر به مناسبت روز تولد "الهام علي‌اف"، رئيس جمهور آذربايجان در كليه كانال‌هاي تلويزيوني آذربايجان "شادي و شعف كم نظيري حاكم بود". كانال‌هاي تلويزيوني برنامه‌هاي ويژه‌اي در تمجيد از "جانشين شايسته "حيدر علي‌اف"، رهبر ملي آذربايجان" آماده كرده بودند و ترانه‌اي تحت عنوان "به پيش با الهام!" بارها پخش شد.
"كارشناسان ارشد" هيات اداره كننده تلويزيون ملي آذربايجان تاكيد مي‌كردند: "اقدامات سال‌هاي اخير ثابت كرد، كه رهبر آذربايجان براي كارهايي بزرگ متولد شده است".
مسئولان تلويزيون ملي آذربايجان متذكر مي‌شدند: "كنترل قوي كشور توسط رياست جمهوري و ادامه مسير راه پدر نشان داد كه مردم جمهوري آذربايجان زير سايه خاندان علي‌اف در رفاه بوده و همچنان در امان خواهند ماند".
تلويزيون آذربايجان ضمن نمايش تصاويري از بازديد علي‌اف از شهركي جديدالتاسيس كه با همراهي همسرش صورت مي‌گرفت، با آب و تاب "الهام علي‌اف" را از پيش پيروز جنگ با ارامنه معرفي كرده مي‌گويد: "ملت آذربايجان تحت رهبري خردمندانه رييس جمهور خود، به سوي آينده‌اي روشن گام بر مي‌دارد".
تلويزيون ملي آذربايجان بدون مشخص نمودن منبع خود، همچنين مدعي شد كه تعداد جمعيت آذربايجاني‌ها در دنيا 50 ميليون نفر است و تاكيد نمود: "الهام علي‌اف رهبر 50 ميليون آذربايجاني جهان است!". در اين برنامه تلويزيوني علي‌اف نيز، با زير پا گذاشتن اصول ديپلماتيك اعلام كرد كه خود را نه به شكل نمادين بلكه "رهبر واقعي ميليون‌ها آذري ايراني" مي‌داند.
اين نوع رفتار تلويزيون و رييس جمهور آذربايجان هر چند در آغاز مضحك به نظر مي‌آيند و چندان با جديت با آنها برخورد نمي‌شود، اما در هر حال بايد تاكيد نمود كه نمي‌توان به سادگي از آن گذشت، بخصوص كه رسانه‌هاي آن كشور همواره از بخش اعظمي از شمال كشورمان (استان‌هاي آذربايجان شرقي و غربي، اردبيل، زنجان و تا نزديكي تهران) با عنوان "آذربايجان جنوبي" ياد مي‌كنند، كه خواه ناخواه نمي‌تواند از ديد هيچ ايراني ميهن‌پرستي پنهان بماند، چرا كه تهديدي براي امنيت ملي ايران محسوب مي‌شود.

۱۳۸۹ دی ۲۵, شنبه

يادگارهای معماران ارمنی در تهران

تهران بهترين بناهای خود بويژه در ناحيه مرکزی شهر را که هنوز ديدنی ترين ناحيه شهر است، وامدار ايرانيان ارمنی است.

در اين ناحيه به غير از ميدان حسن آباد که با آن معماری دلپذير هنوز از شکيل ترين ميدان های شهر است، چند عمارت زيبای ديگر نيز وجود دارد که عبارتند از ساختمان پست، کاخ دادگستری، کاخ گلستان، بنای وزارت خارجه، بانک سپه، بانک ملی شعبه مرکز، باشگاه افسران، موزه ايران باستان، کاخ مرمر و شايد چند عمارت ديگر.
همه اين عمارت ها به استثنای کاخ گلستان (از کارهای دوره قاجاريه) و موزه ايران باستان که طراح آن آندره گدار بوده است، کار ايرانيان ارمنی است. اگر اين مجموعه را از وسط شهر تهران برداريم چيزی جز کوچه پسکوچه های کم ارزش باقی نخواهد ماند.


ميدان حسن آباد که بعدها يک ضلعش را بانک ملی خراب کرد، ولی با همان سه ضلع باقی مانده اش، يادآور معماری اروپايی است، کار قليچ باقليان است (که عمارت شهربانی را هم ساخته است) اما مهندس محاسب آن، معمار برجسته ايران لئون تادوسيان بوده است. کسی که کاخ مرمر را هم به پايان برد. داستان کاخ مرمر از اين قرار است که نقشه کاخ را آنطور که استاد حسين لرزاده برای مسعود نوربخش نويسنده کتاب "تهران، به روايت تاريخ" تعريف کرده است، (و ما اينجا از قول آقای نوربخش نقل می کنيم) خود رضاشاه داده بود اما معمارانی که دست اندرکار ساخت آن بودند خيلی زود از کار اخراج شدند و ادامه کار به دست لئون تادوسيان داده شد و به سرانجام رسيد. تادوسيان زاده تهران بود. عمارت عالی پستخانه را الگال گالستيانس، زاده جلفای اصفهان، ساخته است؛ بنای اين عمارت در سال ۱۳۰۷ شمسی به مناقصه گذاشته شد و نيکلای مارکف، معمار گرجی، برنده آن شد، اما ساخت آن به دست گالستيانس انجام گرفت. عباس مسعودی که در سال ۱۳۱۳ شمسی گزارشی از عمارت پستخانه در روزنامه اطلاعات نوشته، الگال گالستيانس را سازنده آن معرفی کرده است. استاد لرزاده نيز روايت کرده است که عمارت پست، کار الگال گالستيانس است.
ساختمان وزارت خارجه در ميدان مشق نيز کار دو تن از معماران ارمنی است. طرح آن را گابريل گوريکيان داد. کسی که در استانبول زاده شد و همان سال (۱۹۰۰ م) خانواده اش از بيم سخت گيری هايی که بر ارامنه در آن ديار شروع شده بود و به آوريل ۱۹۱۵ ختم شد، به ايران آمدند و او را به ايران آوردند. تا ده سالگی در ايران ماند. چند سال ابتدايی را در تهران خواند، تابعيت ايرانی گرفت و آنگاه راهی اروپا شد و زمانی که به دعوت رضاشاه به ايران بازگشت، معماری با شهرت جهانی بود.


گوريکيان در بازگشت تنها چهار سال در ايران ماند (۱۳۱۲ تا ۱۳۱۶) و باز راهی اروپا و آمريکا شد اما در آن چهار سال يادگارهايی از خود بجا گذاشت که تا قرن ها نام او را به عنوان يک ايرانی – چنانکه خود می خواست – برقرار نگه می دارد. طرح ساختمان وزارت خارجه را او داد، و هم ميهن ديگرش، الگال گالستيانس ساختش را به عهده گرفت. آن دو به اتفاق بنايی پی نهادند که هنوز از بهترين و کارآمدترين بناهای ناحيه مرکزی شهر تهران است. طرح کاخ دادگستری را نيز که از مهمترين بناهای دوره رضاشاه است، گابريل گوريکيان داد.
علاوه براين از او طرح ساختمان وزارت صنايع را در کنار کاخ گلستان و چند ويلا را که همان اول ورودش به تهران، به او سفارش شده بود داريم اگرچه نمی دانيم امروزه وجود دارند يا در تخريب های مدام شهر تهران از دست رفته اند؛ ويلاهای پناهی، خسروانی، نظام مافی، ملک اصلانی و فيروز.
گابريل گوريکيان به همراه دو معمار ديگر از برجسته ترين ها در دوره خود بوده اند. آن دو تن ديگر پل آبکار و وارطان هوانسيان نام دارند.


ساختمان مرکزی بانک سپه در ميدان توپخانه و مهمانخانه دربند و طرح هتل فردوسی و هنرستان دختران در خيابان سوم اسفند (سرگرد سخايی) و کاخ اختصاصی (شهناز پهلوی) کار وارطان هوانسيان (زاده تبريز) است و ايستگاه راديو (بی سيم پهلوی) و مدرسه ناشنوايان باغچه بان و بسياری از ادارات دارايی شهرستانها کار پل آبکار (زاده تهران). اينان هريک حدود نيم قرن به ايران خدمت کرده اند، و بناهای ساخت آنان تنها به همين تعداد که نام برديم محدود نمی شود.
در کنار اينان بايد از يک ارمنی نامدار ديگر ياد کنيم؛ اوژن آفتانديليانس، زاده تبريز به سال ۱۲۹۲ خورشيدی، که تالار فرهنگ و دبستان فردوسی (اداره آموزش و پرورش کنونی استان تهران) و وزارت فرهنگ و هنر (اکنون وزارت ارشاد اسلامی)، و ساختمان اوليه فرودگاه مهرآباد و کليسای سرکيس مقدس (کريم خان نبش ويلا) و دبيرستان نوربخش (رضاشاه کبير) همه از يادگارهای اوست.
در بين ساختمان های مدرن امروز تهران نيز، بنای تالار رودکی، سينما متروپل، سينما گلدن سيتی، سينما نياگارا، سينما ديانا و سينما کريستال را ارامنه ساخته اند. تالار رودکی از بهترين و امروزی ترين بناهای شهر، کار همان اوژن آفتاندليانس است. سينما گلدن سيتی را هم که امروز سينما فلسطين نام دارد، او ساخته است. سينماهای متروپل، کريستال، ديانا از ساخته های وارطان هوانسيان است اما سينما نياگارا ساخته پل آبکار است.


معماران ارمنی نه تنها بناهای مهم شهر تهران که بسياری از بناهای مهم شهرهای ديگر را هم طراحی کرده و ساخته اند. تبريز يک خيابان اصلی دارد که قبلا پهلوی نام داشت و امروز نامش امام خمينی است. اين خيابان را اوديس اوهانجانيان طراحی کرد؛ معماری زاده ايروان که پس از الحاق ارمنستان به شوروی به ايران آمد.
ذکر يادگارهای ارامنه در تمام شهرها اين گزارش را دراز خواهد کرد. همين نمونه ها کافی است اما قلم برای دادن يک نمونه ديگر بی طاقتی می کند و آن شهر قم است. شعبه مرکزی بانک ملی، مصلای شهر و پايانه اتوبوس ها، دانشکده پزشکی و شايد بناهای ديگر هم حاصل فکر و نقشه مهندس گورگين است که نام اصلی اش گورگن پيچيکيان است؛ معماری متولد ولگاگراد که از هفده سالگی به ايران آمد و تا پايان در ايران زيست و در ايران به مهندس گرگين شهرت داشت.
ژانت لازاريان که اطلاعات مربوط به بناهای قم از کتاب او "دانشنامه ايرانيان ارمنی" استخراج شده می نويسد "در سده اخير بيش از يکصد و پنجاه معمار ارمنی در ايران مشغول کار بوده اند يا از اين کشور برخاسته اند و در خارج از آن به فعاليت پرداخته اند". در همان کتاب می خوانيم که مهمانخانه رامسر و همچنين کاخ رامسر کار مهندس معمار هوانس غريبيان است.
کليساهای ايران نيز که از آن سوی آذربايجان تا اصفهان پراکنده اند و از آثار مهم تاريخی و مذهبی ايران به شمار می روند طبعا کار دست ارامنه ايران است. ژانت لازاريان می نويسد: "در هيچ کدام از کشورهای جهان (به غير از ارمنستان) معماری ارمنی همچون ايران رشد نکرده است و تنها در جلفای اصفهان در حال حاضر سيزده کليسا داير می باشد. کليساهای ديگری نيز در شهرهای تهران، قزوين و غيره ساخته شده اند که از نظر معماری – مهندسی دارای ارزش شايسته ای می باشند. در هر نقطه از کشور ايران که ارامنه سکونت دارند حد اقل يک بنای تاريخی ارزنده بنا شده است و ناگفته نبايد گذاشت که امروز تمامی اين بناها توسط ميراث فرهنگی و با همکاری مهندسان ارمنی در حال مرمت هستند و از حمايت بی دريغ دولت ايران برخوردار می باشند.
برگرفته از سايت بي بي سي"