بعد از حمله كماندوهاي اسراييلي به كشتيهاي كمكرسان عازم غزه موسوم به "ناوگان آزادي" و كشته شدن چند سرنشين ترك اين كشتيها موجي از تنفر و احساسات ضد اسراييلي در بسياري از كشورها و از آن جمله تركيه به راه افتاد. مردم اين كشورها ضمن محكوم كردن اين اقدام جنايت كارانه خواستار برخورد مجامع بينالمللي با اين عمل ضد بشري اسراييليها شدند. اين حركت آنچنان تاثربرانگيز بود كه محكوميت بسياري از دول اروپايي را نيز در پي داشت. اما بررسي واكنشهاي مقامات تركيه به اين مسئله حائز اهميت بسياري است. اينكه چگونه كشوري كه در ميان دول اسلامي بهترين و استراتژيكترين روابط را با اسراييل داشت به ناگاه به حامي فلسطينيها و دشمن اسراييليان بدل گشت! جالب اينكه تركيه به عنوان اولين كشور اسلامي كه رژيم تل آويو را به رسميت شناخته و عاقد قراردادهاي امنيتي-نظامي با آن به دوست و متحد اين رژيم بدل گشته و حتي آسمان كشورش را براي انجام مانورهاي جنگندههاي اين رژيم در اختيار آن گذشته تا خلبانان اسراييلي چگونگي حمله به كشورهاي عربي و اسلامي را فرا گيرند آنچنان انقلابي و طرفدار حقوق فلسطيني ها گرديد كه در چشم اعراب منطقه به حامي بي غل و غش حقوق مسلمانان و اعراب رنجديده تبديل گرديد، (!) تا آن حد كه اندك زماني بعد از حمله به كشتيها، 43 درصد فلسيطينيها تركيه را اولين حامي خود در ميان كشورهاي اسلامي دانستند.(!) پر واضح است، كه آنچه سبب به راه افتادن "كاروان آزادي" گرديد نمي تواند به خودي خود ثمره و نمودي از قليان احساسات مذهبي و انساني مردم تركيه در قبال رنج مردم غزه باشد، زيرا مسئله غزه نه به امروز مربوط ميشود و نه اتفاق خاصي قبل از اعزام اين كشتيها به وقوع پيوسته بود كه اگر چنين بود فبلاً فرصتها و شرايط بس بهتر و مناسبتري براي گسيل چنين كاروانهايي فراهم گشته بود. پس چه شد كه به ناگاه حكام آنكارا به ياد مصائب و رنجهاي مردم غزه افتادند؟ و شعارهايي در حمايت از غزه و محكوميت اسراييل سردادند؟ براي پاسخ به اين پرسشها بايد به چند واقعيت مهم توجه داشت، واقعيتهايي كه نميتوان از كنار آن با چشم پوشي و به سادگي گذشت. همانطور كه گفته شد؛ تركيه اولين كشور مسلماني است كه تاسيس كشوري به نام اسراييل را به رسميت شناخته و با آن روابط سياسي رسمي برقرار كرد. اين كشوردر طول دهههاي متوالي تاكنون بهترين روابط سياسي، اقتصادي و از همه مهمتر امنيتي و نظامي را با اسراييل داشته است. اين دو كشور متحدان اصلي و استراتژيك آمريكا در منطقه محسوب ميشوند، متحداني كه آمريكا در كنار اعطاي كمكهاي ميلياردي مالي و نظامي به آنان، تسليحات اتمي خود را در پايگاهاي نظامي اين كشورها انبار و كانونهاي جاسوسي خود را در آنها برقرار نموده است. دهههاي متوالي سياست آمريكا در منطقه خصوصاً در خاورميانه با محوريت همپيماني و همكاري امنيتي-نظامي اين دو كشور رقم خورده است. هم اينك نظاميان ترك مشاركت فعالي در برنامههاي ناتو و از آن جمله حضور در افغانستان دارند. در طول دهههاي اخير به ويژه چند سال اخير قراردادهاي نظامي و تسليحاتي چند ميليارد دلاري ميان تل آويو و آنكارا به امضاء رسيده است. به كمك اسراييل كيفيت تسليحات ارتش تركيه ارتقا يافته و جنگافزارها و تكنولوژيهاي نوين نظامي در اختيار تركيه قرار مي گيرد. سفر اخير يك هيات بلندپايه نظامي ترك به تلآويو و حضور در يك پايگاه نظامي براي تحويل گرفتن چند هواپيماي جاسوسي پيشرفته بدون سرنشين از اسراييل گواه اين مسئله است. همكاريهاي اطلاعاتي براي رصد فعاليتهاي سازمانهاي كرد و ارمني و آموزش افسران ترك براي مقابله با آنان همچنان ادامه دارد و اين در حالي است كه سازمان يهودي "هاياز" سالهاست كه به درخواست تركيه به شكل نهان و آشكار سازماندهي مهاجرت ارمنيان از ايران و كشورهاي همجوار را بر عهده گرفته است. "هاياز" با مهاجرت دادن ارمنيان به آمريكا نهايتاً پروسه اضمحلال هويت ملي آنان در يك فرآيند زماني نسبتاً كوتاه را مد نظر دارد.
آنچه گفته شد تنها شمهاي از همكاري و وابستگيهاي استراتژيك سه راس مثلث آمريكا، تركيه و اسراييل بود. اتحاد و همكاري ميان آنان ضامن پايداري و موفقيت سياستها و برنامههاي بلند مدت واشنگتن در منطقه و نيز نگاه آنكارا به غرب و به عبارت ديگر اروپايي شدن اين كشوراست. اسراييل نيز نيك ميداند كه عدم پشتيباني آمريكا از اين كشور در كنار از دست دادن همپيمان مهم منطقهاي همچون تركيه چه عواقب دردناكي براي آن كشور به بار خواهد آورد. لذا هر گونه تغيير مواضع و نگرش در سه راس اين مثلث ميتواند معادلات و مناسبات بسياري را در منطقه تغيير دهد كه مطمئناً تاثيرات و لطمات جبرانناپذيري هم براي سياستهاي منطقهاي و هم بينالمللي اين كشورها در پي خواهد داشت.
عليرغم وجود وحدت نظر و اشتراكات منافع ميان اين سه متحد در خصوص بسياري از مسائل و تحولات منطقهاي و بينالمللي اين احتمال همواره وجود دارد كه هر يك از آنان در برههاي خاص به لحاظ پديدار شدن معادلات و موقعيتهاي ويژه سياسي خارجي و نيز كشمكشها و رقابتهاي حزبي داخلي ناگزير تصميمات و موضع گيريهايي اتخاذ كنند كه آنقدرها هم باب ميل ديگر همپيمانان نباشد.
از سويي تركيه ساليان درازي است كه روياي عضويت در اتحاديه اروپا را در سر ميپروراند و عليرغم انجام اصلاحات فراوان در ساختارهاي حقوقي و سياسي، اروپائيان با آگاهي از ساختارهاي اجتماعي تركيه و نگران از معيارهاي سنتي حاكم بر اكثريت جامعه اين كشور، هيچ تمايلي براي عضويت اين كشور نشان نميدهند. شايد اين مسئله به همراه موفقيت نسبي حزب حاكم "عدالت و توسعه" در عرصه اقتصادي و نيز ناسيوناليسم قدرتمند، حكام اين كشور را بر آن داشته است تا با اتخاذ سياستي جديد اقداماني براي تحميل خود به اروپائيان در پيش بگيرد. بازي با برگهايي چون ايران و غزه در حقيقت به منظور اعمال فشار بيشتر به غرب و اثبات لياقت و توانايي تركيه براي ورود به اين كلوب اروپايي صورت ميگيرد.
به دست گيري رهبري جهان اسلام، نشان دادن چهرهاي مترقي، مدرن و در عين حال مذهبي از نوع تركيه اي، منزوي ساختن رقباي منطقه اي و در وهله اول ايران و عربستان و گرفتن ابنكار عمل از ايشان از ديگر اهداف آنكارا مي باشد.
در حالي كه طي دهههاي متوالي كشورهايي نظير ايران و سوريه براي حمايت از ملت فلسطين هزينههاي مادي، معنوي و سياسي بسياري را متحمل شدهاند به ناگاه آنكارا با تقبل حداقل هزينه ضمن ورود به عرصه منطقهاي و جهاني "ناجي فلسطينيان" ميشود.! و به دنيال آن مردم رنجديده غزه و جهان عرب نا اميد از عملكرد رهبران نابخردشان نگاهشان را به سمت آنكارا معطوف ميدارند تا شايد "قهرمانان" آن به دادشان برسند و آنان را از شر دشمن صهيونيستي رها سازند.!
آنكارا با نشان دادن اعتبار بينالمللي و نيز به نمايش گذاشتن چهرهاي مقبول و متعادل از خود درعرصه سياست، يك روز سخن از عاديسازي روابط با همه همسايگان و از جمله با ارمنستان به ميان ميآورد و حتي پروتكل عاديسازي روابط با آن را به امضا ميرساند، ( به دليل زيادهخواهي آنكارا روند آن متوقف شده است) و چندي بعد سران تركيه راهي مسكو شده كشور متبوعشان را دالان گذر لولههاي نفت و گاز آسياي ميانه و روسيه به اروپا معرفي ميكنند و قراردادهاي چند ده ميلياردي اقتصادي و نفتي با روسيه به امضا رسانده، از روسيه به عنوان همپيمان استراتژيك خود ياد ميكنند، و فرداي آن روز به عنوان ميانجي راهي تهران ميشوند و سخن از حقوق حقه هستهاي ايران سر ميدهند و هفتهي بعد بر لزوم مشاركت خود در روند مذاكرات صلح قراباغ سخن سرايي ميكنند و روياي حضور نظاميانشان به عنوان حافظان صلح (!) در اين منطقه را در سر ميپروانند.
پر واضح است كه تركيه تلاش ميكند با ايفاي نقش فعال در تحولات منطقهاي ضمن كنار نهادن و منزوي ساختن رقباي تاريخي و از آن جمله جمهوري اسلامي ايران، به مثابه يك ابرقدرت منطقهاي نقش مهم و تعيين كنندهاي در معادلات منطقه ايفا نمايد، قدرتي كه اروپا ناچار خواهد بود توجه و ارادت بيشتري به آن مبذول دارد.
در كنار كسب موقعيت برتر سياسي، آنكارا از هم اينك كيسهاي بزرگ براي پر كردن از خوان نعمت سفره گسترده و رنگارنگ كشورهاي عربي درعرصه رروابط اقتصادي با آنان دوخته است. چرا كه بسياري از كشورهاي عربي در پي وقايع اخير درهاي بازارهاي خود را براي ورود تركها گشودهاند و آمادگي خود را براي همكاري در عرصههاي مختلف اقتصادي با اين كشور اعلام كردهاند.
تركها نيك ميدانند كه سود سياسي مقدمه سود اقتصادي است و لذا براي نيل به آن لازم است تا حداكثر برد سياسي ممكن را محقق سازند تا بتوانند ثمره اقتصادي آن را در حد كمال به چنگ آورند.
از سوي ديگر اروپا، آمريكا و اسراييل نگران از گسترش و نفوذ ايدئولوژي و جريانات مذهبي راديكال اين آمادگي را دارند كه از اقداماتي كه بتواند از رشد اين جريانات جلوگيري نمايد حمايت به عمل آورند و شايد در شرايط حاضر اسلام تركيه اي اردوغان انتخابي مناسب براي آنان به شمار رود.
دولتمردان تركيه البته به خوبي واقفند كه تهيج احساسات، باورها و اعتقادات مذهبي جامعه سنتي كشور واستفاده از آن در طرح شعارهايي عليه اسراييل ميتواند همچون شمشيري دو لبه خطرات بالقوهاي برايشان به همراه داشته باشد. به عبارت ديگر وجود چنين فضايي تا زماني كه دولت اردوغان كنترل كافي بر آن داشته واين جريانات باب ميل اهداف و در مسير سناريوهاي آنان حركت كند قابل تحمل بوده و ميتواند برايشان سودمند باشد اما در صورتي كه از كنترل خارج گردد خطرات عديدهاي براي دولت اردوغان به همراه خواهد داشت. به كلامي ديگر اسراييل دشمن فلسطينيان و مسلمانان است، البته تا زماني كه دولت (اردوغان) بخواهد و بگويد، اما بعد از كسب امتيازات سياسي و جداي از اوضاع عزه و مردم فلسطين، همچون گذشته اسراييل به دوست و همپيمان و متحد نزديك تركيه بدل خواهد گشت.
با علم به اين مهم و نيز كنترل و كاستن تنش، دولت اردوغان از پيشنهاد انجام ملاقاتهاي پنهاني با اسراييل استقبال نمود. اين درخواست از سوي واشنگتن در حاشيه كنفرانس گروه 20 كه چندي پيش در "تورنتو" كانادا برگزار شد، مطرح گرديد. احتمالاً به توصيه آمريكا "بن اليازر"، وزير بازرگاني و صنايع اسراييل كه دوست تركها محسوب ميشود به جاي "ليبرمان"، وزيرامورخارجه ماموريت يافت تا با تركها به گفتگو بنشيند.
براي جلوگيري از واكنش و خشم افكار عمومي تركيه و مردم عرب و نيز جلوگيري از تضعيف مواضع سياسي حزب "عدالت و توسعه" اين گفتگوها به صورت مخفيانه چندين دور در پايتختهاي اروپايي برگزار گرديد، كه آخرين دور آن در هتلي در "بروكسل"، پايتخت بلژيك انجام پذيرفت.
در موازات اين ديدارهاي مخفيانه رجب طيب اردوغان در گفتگو با شبكه "بي بي اس" اعلام كرد كه "تركيه همچنان دوست اسراييل است و با وجود خروج سفير تركيه از اسراييل و لغو چندين مانور مشترك نظامي و ممنوعيت استفاده از حريم هوايي تركيه براي هواپيماهاي نظامي آن كشور، تركيه همچنان يك دوست براي اسراييل باقي خواهد ماند".
اين سخنان اردوغان حكايت از آن دارد كه بر خلاف ظاهر رفتار، دولت اردوغان در باطن هيچ تمايلي براي قطع و يا حتي تجديد نظر روابطش با تلآويو ندارد و آنچه از سوي مقامات ترك در ضديت با اسراييل بيان ميگردد صرفاً مصرف تبليغاتي دارد و لاغير. حكام تركيه با طرح شعارهاي عوام فريبانه درحقيقت تلاش ميكنند تا ضمن فراهم آوردن فضايي مناسب براي گسترش نفوذ سياسي و اقتصادي در كشورهاي عربي و ايران، خود را رهبر و علمدار مبارزات آزاديخواهانه مسلمانان جهان معرفي نمايد.
افزون براين، با توجه به جو انتخاباتي حاكم بر تركيه، كسب موقعيت برتر سياسي در اين رقابتها بسيار مهم است. در ماه سپتامبر (شهريور) حكومت اردوغان بايد برنده يك همه پرسي شود كه براي آنها حائز اهميت است و اين در حالي است كه سال آينده انتخابات مجلس پيش رو بوده و حتي برگزاري انتخابات پيش از موعد نيز بسيار محتمل به نظر ميرسد.
با ارزيابي رويدادهاي چند ماه اخيرميتوان به صراحت گفت تا بدينجا تركيه برنده اين بازي بوده و اسراييل شكست خورده آن. اما چند سئوال مهم مطرح است، اين بازي تا كي و نا به كجا ادامه خواهد يافت؟ آيا اردوغان خواهد توانست تمام حاشيهها و احتمالات اين بازي را پيشبيني و مديريت كند؟ و آيا چتر خدعه و نيرنگ سياستبازان آنكارا همچنان بر سر منطقه باز خواهد ماند؟ گذشت زمان به اين سوالات پاسخ خواهد داد.
ساريان
آنچه گفته شد تنها شمهاي از همكاري و وابستگيهاي استراتژيك سه راس مثلث آمريكا، تركيه و اسراييل بود. اتحاد و همكاري ميان آنان ضامن پايداري و موفقيت سياستها و برنامههاي بلند مدت واشنگتن در منطقه و نيز نگاه آنكارا به غرب و به عبارت ديگر اروپايي شدن اين كشوراست. اسراييل نيز نيك ميداند كه عدم پشتيباني آمريكا از اين كشور در كنار از دست دادن همپيمان مهم منطقهاي همچون تركيه چه عواقب دردناكي براي آن كشور به بار خواهد آورد. لذا هر گونه تغيير مواضع و نگرش در سه راس اين مثلث ميتواند معادلات و مناسبات بسياري را در منطقه تغيير دهد كه مطمئناً تاثيرات و لطمات جبرانناپذيري هم براي سياستهاي منطقهاي و هم بينالمللي اين كشورها در پي خواهد داشت.
عليرغم وجود وحدت نظر و اشتراكات منافع ميان اين سه متحد در خصوص بسياري از مسائل و تحولات منطقهاي و بينالمللي اين احتمال همواره وجود دارد كه هر يك از آنان در برههاي خاص به لحاظ پديدار شدن معادلات و موقعيتهاي ويژه سياسي خارجي و نيز كشمكشها و رقابتهاي حزبي داخلي ناگزير تصميمات و موضع گيريهايي اتخاذ كنند كه آنقدرها هم باب ميل ديگر همپيمانان نباشد.
از سويي تركيه ساليان درازي است كه روياي عضويت در اتحاديه اروپا را در سر ميپروراند و عليرغم انجام اصلاحات فراوان در ساختارهاي حقوقي و سياسي، اروپائيان با آگاهي از ساختارهاي اجتماعي تركيه و نگران از معيارهاي سنتي حاكم بر اكثريت جامعه اين كشور، هيچ تمايلي براي عضويت اين كشور نشان نميدهند. شايد اين مسئله به همراه موفقيت نسبي حزب حاكم "عدالت و توسعه" در عرصه اقتصادي و نيز ناسيوناليسم قدرتمند، حكام اين كشور را بر آن داشته است تا با اتخاذ سياستي جديد اقداماني براي تحميل خود به اروپائيان در پيش بگيرد. بازي با برگهايي چون ايران و غزه در حقيقت به منظور اعمال فشار بيشتر به غرب و اثبات لياقت و توانايي تركيه براي ورود به اين كلوب اروپايي صورت ميگيرد.
به دست گيري رهبري جهان اسلام، نشان دادن چهرهاي مترقي، مدرن و در عين حال مذهبي از نوع تركيه اي، منزوي ساختن رقباي منطقه اي و در وهله اول ايران و عربستان و گرفتن ابنكار عمل از ايشان از ديگر اهداف آنكارا مي باشد.
در حالي كه طي دهههاي متوالي كشورهايي نظير ايران و سوريه براي حمايت از ملت فلسطين هزينههاي مادي، معنوي و سياسي بسياري را متحمل شدهاند به ناگاه آنكارا با تقبل حداقل هزينه ضمن ورود به عرصه منطقهاي و جهاني "ناجي فلسطينيان" ميشود.! و به دنيال آن مردم رنجديده غزه و جهان عرب نا اميد از عملكرد رهبران نابخردشان نگاهشان را به سمت آنكارا معطوف ميدارند تا شايد "قهرمانان" آن به دادشان برسند و آنان را از شر دشمن صهيونيستي رها سازند.!
آنكارا با نشان دادن اعتبار بينالمللي و نيز به نمايش گذاشتن چهرهاي مقبول و متعادل از خود درعرصه سياست، يك روز سخن از عاديسازي روابط با همه همسايگان و از جمله با ارمنستان به ميان ميآورد و حتي پروتكل عاديسازي روابط با آن را به امضا ميرساند، ( به دليل زيادهخواهي آنكارا روند آن متوقف شده است) و چندي بعد سران تركيه راهي مسكو شده كشور متبوعشان را دالان گذر لولههاي نفت و گاز آسياي ميانه و روسيه به اروپا معرفي ميكنند و قراردادهاي چند ده ميلياردي اقتصادي و نفتي با روسيه به امضا رسانده، از روسيه به عنوان همپيمان استراتژيك خود ياد ميكنند، و فرداي آن روز به عنوان ميانجي راهي تهران ميشوند و سخن از حقوق حقه هستهاي ايران سر ميدهند و هفتهي بعد بر لزوم مشاركت خود در روند مذاكرات صلح قراباغ سخن سرايي ميكنند و روياي حضور نظاميانشان به عنوان حافظان صلح (!) در اين منطقه را در سر ميپروانند.
پر واضح است كه تركيه تلاش ميكند با ايفاي نقش فعال در تحولات منطقهاي ضمن كنار نهادن و منزوي ساختن رقباي تاريخي و از آن جمله جمهوري اسلامي ايران، به مثابه يك ابرقدرت منطقهاي نقش مهم و تعيين كنندهاي در معادلات منطقه ايفا نمايد، قدرتي كه اروپا ناچار خواهد بود توجه و ارادت بيشتري به آن مبذول دارد.
در كنار كسب موقعيت برتر سياسي، آنكارا از هم اينك كيسهاي بزرگ براي پر كردن از خوان نعمت سفره گسترده و رنگارنگ كشورهاي عربي درعرصه رروابط اقتصادي با آنان دوخته است. چرا كه بسياري از كشورهاي عربي در پي وقايع اخير درهاي بازارهاي خود را براي ورود تركها گشودهاند و آمادگي خود را براي همكاري در عرصههاي مختلف اقتصادي با اين كشور اعلام كردهاند.
تركها نيك ميدانند كه سود سياسي مقدمه سود اقتصادي است و لذا براي نيل به آن لازم است تا حداكثر برد سياسي ممكن را محقق سازند تا بتوانند ثمره اقتصادي آن را در حد كمال به چنگ آورند.
از سوي ديگر اروپا، آمريكا و اسراييل نگران از گسترش و نفوذ ايدئولوژي و جريانات مذهبي راديكال اين آمادگي را دارند كه از اقداماتي كه بتواند از رشد اين جريانات جلوگيري نمايد حمايت به عمل آورند و شايد در شرايط حاضر اسلام تركيه اي اردوغان انتخابي مناسب براي آنان به شمار رود.
دولتمردان تركيه البته به خوبي واقفند كه تهيج احساسات، باورها و اعتقادات مذهبي جامعه سنتي كشور واستفاده از آن در طرح شعارهايي عليه اسراييل ميتواند همچون شمشيري دو لبه خطرات بالقوهاي برايشان به همراه داشته باشد. به عبارت ديگر وجود چنين فضايي تا زماني كه دولت اردوغان كنترل كافي بر آن داشته واين جريانات باب ميل اهداف و در مسير سناريوهاي آنان حركت كند قابل تحمل بوده و ميتواند برايشان سودمند باشد اما در صورتي كه از كنترل خارج گردد خطرات عديدهاي براي دولت اردوغان به همراه خواهد داشت. به كلامي ديگر اسراييل دشمن فلسطينيان و مسلمانان است، البته تا زماني كه دولت (اردوغان) بخواهد و بگويد، اما بعد از كسب امتيازات سياسي و جداي از اوضاع عزه و مردم فلسطين، همچون گذشته اسراييل به دوست و همپيمان و متحد نزديك تركيه بدل خواهد گشت.
با علم به اين مهم و نيز كنترل و كاستن تنش، دولت اردوغان از پيشنهاد انجام ملاقاتهاي پنهاني با اسراييل استقبال نمود. اين درخواست از سوي واشنگتن در حاشيه كنفرانس گروه 20 كه چندي پيش در "تورنتو" كانادا برگزار شد، مطرح گرديد. احتمالاً به توصيه آمريكا "بن اليازر"، وزير بازرگاني و صنايع اسراييل كه دوست تركها محسوب ميشود به جاي "ليبرمان"، وزيرامورخارجه ماموريت يافت تا با تركها به گفتگو بنشيند.
براي جلوگيري از واكنش و خشم افكار عمومي تركيه و مردم عرب و نيز جلوگيري از تضعيف مواضع سياسي حزب "عدالت و توسعه" اين گفتگوها به صورت مخفيانه چندين دور در پايتختهاي اروپايي برگزار گرديد، كه آخرين دور آن در هتلي در "بروكسل"، پايتخت بلژيك انجام پذيرفت.
در موازات اين ديدارهاي مخفيانه رجب طيب اردوغان در گفتگو با شبكه "بي بي اس" اعلام كرد كه "تركيه همچنان دوست اسراييل است و با وجود خروج سفير تركيه از اسراييل و لغو چندين مانور مشترك نظامي و ممنوعيت استفاده از حريم هوايي تركيه براي هواپيماهاي نظامي آن كشور، تركيه همچنان يك دوست براي اسراييل باقي خواهد ماند".
اين سخنان اردوغان حكايت از آن دارد كه بر خلاف ظاهر رفتار، دولت اردوغان در باطن هيچ تمايلي براي قطع و يا حتي تجديد نظر روابطش با تلآويو ندارد و آنچه از سوي مقامات ترك در ضديت با اسراييل بيان ميگردد صرفاً مصرف تبليغاتي دارد و لاغير. حكام تركيه با طرح شعارهاي عوام فريبانه درحقيقت تلاش ميكنند تا ضمن فراهم آوردن فضايي مناسب براي گسترش نفوذ سياسي و اقتصادي در كشورهاي عربي و ايران، خود را رهبر و علمدار مبارزات آزاديخواهانه مسلمانان جهان معرفي نمايد.
افزون براين، با توجه به جو انتخاباتي حاكم بر تركيه، كسب موقعيت برتر سياسي در اين رقابتها بسيار مهم است. در ماه سپتامبر (شهريور) حكومت اردوغان بايد برنده يك همه پرسي شود كه براي آنها حائز اهميت است و اين در حالي است كه سال آينده انتخابات مجلس پيش رو بوده و حتي برگزاري انتخابات پيش از موعد نيز بسيار محتمل به نظر ميرسد.
با ارزيابي رويدادهاي چند ماه اخيرميتوان به صراحت گفت تا بدينجا تركيه برنده اين بازي بوده و اسراييل شكست خورده آن. اما چند سئوال مهم مطرح است، اين بازي تا كي و نا به كجا ادامه خواهد يافت؟ آيا اردوغان خواهد توانست تمام حاشيهها و احتمالات اين بازي را پيشبيني و مديريت كند؟ و آيا چتر خدعه و نيرنگ سياستبازان آنكارا همچنان بر سر منطقه باز خواهد ماند؟ گذشت زمان به اين سوالات پاسخ خواهد داد.
ساريان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر