نگاهي به تاريخچه كار از زبان مؤلف
زماني كه دفتر گفتوگوي تمدنها در تهران برقرار بود، پيشنهاد كردم كتابي با محتواي خدمات ارامنه در دوران مختلف در ايران به عنوان كاري ماندگار از طرف آن نهاد به چاپ برسد، كه قرار شد كتابهايي از طرف جهار اقليت آشوري، كليمي، زرتشتي و ارمني آماده و در يك مجلد به عنوان هديهاي نفيس ارائه گردد. ولي متاسفانه جز "دانشنامه ايرانيان ارمني" كتابي چاپ نشد. مسئوليت گردآوري اين كتاب را به من سپردند. شرط اين بود كه از سه خليفهگري تهران، آذربايجان و اصفهان و همچنين از انجمنهاي فرهنگي- ورزشي ارامنه دعوت به عمل آيد، كه در اين مورد با ما همكاري نمايند، چنين نيز شد. من هم گروهي را تشكيل داده و به اتفاق از موارد رسيده انتخاب به عمل آورديم. بالاخره كار كتاب تمام شد و چاپ آن را به انتشارات هيرمند سپرديم. مرحوم باقر زاده ظاهرا كتاب را دست كم گرفته بود و با وجود اين كه بارها تذكر داده شده بود، كار چنان كه بايد با كيفيت چاپ نشد، با وجود آن نه تنها در ايران، كه در اروپا و آمريكا نيز با استقبال خوبي روبرو گرديد. نامههايي از اروپا و آمريكا، خصوصاً فرانسه و نيز از كتابخانه كنگره آمريكا و به عنوان تاييد كتاب رسيد. البته انتقاداتي هم بر آن وارد كردند، كه انتظار داشتيم در اين شش سالي كه از چاپ اول كتاب ميگذشت كتابي در اين زمينه از طرف منتقدين چاپ شود و يا حداقل به عنوان كامل كردن چاپ دوم آن كمكي به ما برسد، كه چنين نشد. طي اين سالها جه بسا از دوستان فارسي زبان از اين كه چنين كتابي از زمينههاي مختلف زندگي هموطنان ارمني در دسترس آنان گذاشته شده بود، تعريف و تشكر شنيدم. از آنجايي كه در اين زمينه تنها كتاب به زبان فارسي است هم از سفير سابقمان در ارمنستان جناب آقاي حقيقيان و هم از سفير فعلي جناب اقاي سيد علي سقائيان، كه به جهت او اجازه چاپ مجدد دريافت و ضرورت چاپ مجدد و ترجمه آن به زبان ارمني در ارمنستان به وجود آمد. به مناسبت كارهاي فرهنگي طولاني و جمع آوري كتاب و چاپ كتاب "دانشنامه ايرانيان ارمني" لوح تقديري به اينجانب داده شد و در دانشكده زبان و ادبيات فارسي دانشگاه دولتي ارمنستان رونمايي كتاب در ايروان انجام گرفت.
ايراداتي كه از نظر مؤلف به كتاب وارد است البته كتاب داراي معايبي است، كه اميدوارم ترجمه ارمني فاقد آن باشد. در وهله اول اسم آن است. وقتي ميگويند "دانشنامه" در نظر آدم چندين جلد كتاب ميآيد ولي بايد در نظر داشت كه اسم كتاب در اختيار ناشر بوده و از من هم سوالي در اين باره نشده است. در چاپ دوم كتاب با ناشر كه پسر آقاي باقرزاده بود قرار داشتيم، كه ايشان معايب را برطرف كند، اما با وجودي كه ظاهرا به كتاب اهميت ميداد و حروف چيني آن با كامپوتر انجام شده ده بار مجبور شدم متن كتاب را بخوانم و هنوز جابهجايي و از قلم افتادگي مفصلي دارد. طي چند سال فاصله ميان چاپ اول و دوم، 150 صفحه مطلب جديد به كتاب اضافه شد. در شروع كار اطمينان دادند كه با عوض كردن سايز حروف و صفحهبندي، صفحات اضافه شده را در همان ميزان صفحه جاي دهند، كه چنين نشد و مجبور شدند صفحات "فهرست اعلام" را حذف نمايند. و نيز اشتباهاتي در ديگر بخشهاي كتاب رخ داد. از جمله زندگينامه اسقف كاتوليكهاي ارمني ايران به كلي ناديده گرفته شد و زندگينامه نماينده ارامنه تهران و شمال را نيز نصفه چاپ كردند، حتي يكي از قديميترين انجمنهاي فرهنگي ورزشي را از قلم انداختند. پشت جلد هم كه در اختيار ناشر بود با سه صليب به عنوان نماد مسيحيت تزيين شد، بدون در نظر گرفتن اين كه اين كتاب در مورد مسيحيت نيست. بلكه در مورد ارامنه است، كه داراي فرهنگي غني و تاريخي پر از فراز و نشيب و شخصبتهاي فرهنگي تاريخي بسياري هستند و به همين دليل نيز در چاپ اول روي جلد از تصاوير برخي از آن چهرهها استفاده شده بود. صليبهايي كه به قول ناشر منقش به گلهايي هستند كه از كاشيهاي شيراز به عاريت گرفته شده با محتواي كتاب چندان رابطهاي ندارد، هر چند ارامنه مسيحي هستند و در ضمن اولين دولت مسيحي جهان، اما چيزي كه در اينجا مهم است تاريخ خدمات فرهنگي اجتماعي ارامنه در ايران است، كه مدنظر ما بوده است. "دانشنامه ايزانيان ارمني" كتابي فرهنگي اجتماعي است، نه ديني. متاسفانه كساني كه با كامپيوتر كار ميكردند به قدر كافي با ادبيات آشنايي نداشتند. در غير آن كتابي كه قبلاً چاپ شده نبايد ده بار غلط گيري شود و بعد هم اين همه غلط در آن باشد. مشكل ما كساني هستند كه فقط ياد گرفتهاند با كامپيوتر چطور ميشود كار كرد، ولي به محتواي كار اهميت نميدهند. در آخر مجبورم از ويراستار كتاب جناب آقاي عرفانيان معذرت خواهي نمايم، زيرا در اين كتاب اسمي از ويراستار آن به ميان نيامده است.
- به نظر ميرسد مشكل عمده سهل انگاري بوده نه كار كردن با كامپيوتر؟
- بله، سهل انگاري است. به خاطر اينكه برايشان مهم نبوده است. و گر نه كتاب چاپ شده را نبايد آدم ده بار بخواند.
- در عين حال شما تصحيحاتي را انجام دادهايد كه در كتاب وارد نشده است. اين مشكل را چگونه توضيح ميدهيد؟
- به جز من، كتاب را آقاي عرفانيان و خانم آيدا آذريان هم نگاه كردند و همه سعي ما اين بود كه غلطهايي كه در چاپ اول اعمال شده بود را اين جا نداشته باشيم. اما در اينجا مشكلات ديگري پيدا كرديم. كسي كه در نشر هيرمند مسئول چاپ كتاب بود اهميت بايسته و لازم را به كتاب نداده است. تصحيحات انجام گرفته اعمال نشده و دست آخر چيزهاي ضروري حذف شده است. درست است كه يك فهرستي در ابتداي كتاب آمده ولي از نظر خيلي ها "فهرست اعلام" چيز مهمتري است از آنچه در ابتدا به عنوان فهرست ميآيد و اين تغييرات را بدون آنكه با من در ميان بگذارند انجام داده اند. و اگر جايي بود كه ميتوانستم شكايت بكنم و به شكايت رسيدگي ميشد اين كار را ميكردم. اين ضرري است كه به حيثيت اين كتاب و لامحاله به حيثيت من وارد آمده است. چون بدون اينكه با من مشورت كنند، سرخود كارهايي انجام دادهاند. مثلاً در مورد عكسهاي آخر كتاب، كه هر كدام مال يك نقاش است. هر كدام از اين نقاشها حق دارند بيايند و اعتراض كنند، چرا كه يك رنگ زردي روي همه نقاشيها اعمال شده، حتي اگر با چاپ اول مقايسه ميكردند، ميبايستي دقت بكنند كه حداقل همان رنگ را حفظ ميكردند. براي اينكه در چاپ اول براي آن گراورهاي آخر كتاب كه نقاشيها بود، خودم دو هفته رفتم توي گراورسازي نشستم تا آنها را با رنگهايشان مطابقت دهم و با رنگ اصلي در بياورم. در حالي كه اينجا يك رنگ زرد روي همه را گرفته و انگار نه انگار كه اين نقاشيها هر كدام مربوط به يك نقاش معروف است. و من متاسفم از اين بابت. تمام عكسهاي كتاب را دانه دانه جدا كرده و زير آنها نوشتيم. با اين حال بعضي از عكسها جابهجا شده است. اينها نشانگر آن است كه مسئول چاپ كتاب از طرف ناشر كم لطفي كرده است. و متاسفانه جايي نيست، كه برويد و از ناشر شكايت بكنيد. و به جز اينكه اعصاب خودتان را داغون بكنيد كار ديگري از دستتان بر نميآيد. البته در عين حال بايد بگويم؛ با تمام اينها من هنوز هم فكر ميكنم كه بهتر بود كه اين كتاب چاپ بشود تا اينكه چاپ نشود. به خاطر اينكه همان طوري كه گفتم در شش سالي كه مابين چاپ اول و دوم كتاب بوده هيچ كسي چنين كاري را انجام نداد، حتي يك جزوه كوچك به زبان فارسي در نيامد. و به نظر من ما در اين مملكتي كه زندگي ميكنم هر چند در مورد خدماتي كه شده به زبان ارمني نوشتهها و كتابهايي داريم. ولي براي كساني كه به زبان ارمني آشنايي ندارند چيزي نداشتيم، يعني به زبان رسمي كشور چيزي نداشتيم، چيزي چاپ نشده بود. وقتي كه اين كتاب چاپ ميشد من مطمئن بودم كه از هر سو ايراداتي به آن گرفته خواهد شد. اسم فلان كس نيست، اسم فلاني را اين جور ميبايست مينوشتند و غيرو. ولي هيچ كس نيامد در اين مدت كمكي بكند، يا بگويد كه اين كار را ميشود به اين صورت انجام داد. اتفاقاً در شماره اخير "مجله پيمان" وقتي كتاب را بررسي كردهاند، پيشنهاد هم دادهاند كه از همين امروز شروع كنيم و تشكيلاتي را درست كنيم كه بتوانيم به اين امر كمك كنيم، يعني بتوانيم يك چيز كاملتر در بياوريم. من تلفني به سردبير مجله گفتم كه پيشنهاد بسيار خوبي است. در همين شماره نشريهتان اعلام كنيد، من هم با اين كتاب در كنار شما هستم، حال ببينيم آيا واقعاً اعمال خواهد شد، يا صرفاً تعارف است. و كتاب هم اگر نقد جدي بشود بهتر است. مثلاً همين ايرادهايي هم كه من گفتم حتي در آن نقد نيامده است. اما پيشنهاد ميكنند كه بياييد فلان كار را بكنبم، بياييد شروع كنيم از امروز يك كار را آماده كنيم كه كاملتر باشد، ولي كو. اگر واقعا چنين چيزي باشد جاي بسي خوشبختي است. براي اينكه ما واقعاً به آن احتياج داريم. خيلي بيشتر از آنچه كه در اين كتاب آمده ارامنه به كشور خدمت كردهاند، ولي خب جايش خالي است.
- چه كساني را در اين بين شما مسئول ميدانيد؟ چه كساني بايد در اين راه همتي به خرج دهند؟
- به نظر من سه خليفهگري ما به هر حال مسئوليت دارند. وقتي قرار بود چنين كتابي به چاپ برسد، ميبايست هر كدامشان به هر جهت يا تماس ميگرفتند يا پيشنهاد ميكردند كه بله، ما ميتوانيم كمك كنيم، يا بياييد اين كتابي را كه هست را تكميل بكنيد.
- هيچكدام از خليفهگريها، قبل يا بعد از چاپ، از اين كتاب حمايت يا آن را تأييد كردهاند؟
- خليفهگري آذربايجان به رهبري مرحوم خليفه "نشان توپوزيان" از همان ابتداي كار بيشترين حمايت را از كتاب كرد. ولي دو خليفهگري تهران و اصفهان نقشي بر عهده نگرفتند. وقتي از خليفه سبوه سركسيان خواستم كه چيزي براي نشر در چاپ دوم كتاب بنويسند، گفتند: "من هميشه آرزو داشتم كه چنين كتابي به چاپ برسد". با اين حال به نظر ميرسيد كه ايشان اصلاً خبر نداشتند، كه شش سال پيش چنين كتابي به چاپ رسيده است. ايشان مطلبي نوشتند و كتاب هم چاپ شد. ولي ديگر صحبتي در مورد كتاب نشد. نپرسيدند كه ايرادات چه بوده، كسي كمكتان كرده يا نه و غيرو. ولي پيشنهاد ديگري نبود. و تا آنجايي كه من ميدانم نه كسي با من تماس گرفته و نه حتي بار اول وقتي كه كتاب از طرف گفتوگوي تمدنها چاپ شد، چيزي به آنجا گفته شده و نه نامهاي فرستاده شده است و تقريباً ناديده گرفته شد. منتهي قرقرهاي همه جانبهاي از اين طرف و آن طرف ميشنيدم... و اگر همت سفيرمان در ارمنستان آقاي سقائيان نبود، احتمالاً وزارت ارشاد هم مجوز چاپ را نميداد، چرا كه وقتي بار اول براي تجديد چاپ مراجعه كردم، جواب رد دادند. و پس از آن بود كه ايشان نامهنگاري كردند، و توضيح دادند كه اين يك كتاب مرجع و براي ما مهم است، و به هر حال با چاپ آن موافقت شد.
- علت اين قرقرها چه بود؟
- خب، من فكر ميكنم كه علت اصلي قرقرها اين بود كه من يك آدم مستقلي بودم و به هيچ دار و دستهاي وابسته نبودم. شايد اگر به دار و دستهاي وابسته بودم اين قرقرها به شكل ديگري در ميآمد. البته به هر حال كار مرجع در آوردن كار آساني نيست.
- شايد تا حدي "قرقركنندهها" حق داشته باشند، چرا كه با اين كتاب برخورد آكادميك نشده است. چاپ كتابي در اين مقياس، با توجه به اهميت خاصي كه آن دارد، خواه ناخواه برخورد علميتري را ميطلبد. اما چنين به نظر ميآيد كه اين نوع برخورد در اينجا اعمال نشده است.
- ببينيد، وقتي ما كار را شروع كرديم، آن قسمت به قسمت به گفتوگوي تمدنها سپرده ميشد. و آنها نظرشان را ميدادند. شايد آن طور كه شما ميگوييد بايد برخورد علميتري با مسئله ميشد. يعني اين كه لااقل اظهار نظر ميكردند كه منظور ما اين است، يا اين كه بهتر است كه اين جور باشد يا آن جور باشد.
- اصلاً چنين هياتي وجود داشت كه اظهار نظري هم بكند؟
- به هر جهت يك كساني مسئول اين بودند كه كتابهايي كه قرار بود در آنجا چاپ شود را بررسي بكنند. و آن طور نبود كه هر چه جمع ميشد را چاپ بكنيم، و يك سري قواعدي را رعايت ميكرديم. هر اسمي كه وارد ميشد را كلي در موردش بگو مگو ميكرديم. مثلاً از چهرههاي جوان كمتر نام به ميان ميآورديم، مگر اينكه جايزهاي گرفته يا به نوعي كارشان قابل مطرح شدن بوده باشد. و معمولاً پس از تصويب اكثريت نام چهرهها انتخاب ميشد. اما حق اين بود كه در گفتوگوي تمدنها بررسي بيشتري ميكردند و از اين بابت به ما كمك ميكردند.
- در حقيقت صحبت سر همين است. من در خانهام كتاب دارم، اما كتابدار نيستم. كتابداري يك علم است. در مورد كتاب شما هم بحث در اين است. وقتي زندگينامه كسي نوشته ميشود بايد يك سري اصول رعايت شود. شما اين اصول را رعايت ميكرديد يا نه؟
- سعي خودمان را ميكرديم. براي اينكه يك نفر و دو نفر نبوديم. به جز هيئت ما، بودند كساني كه ميآمدند و به ما كمك ميكردند.
- در بين شما بودند كساني كه حالا نه در حد استاد، لااقل تا حدودي وارد باشند و با اصول كار آشنا باشند؟ و نگاه آكادميك به اين كار داشته باشند؟
- ما واقعاً سعي كرديم تا حدي كه ممكن است كارمان اصولي و صحيح باشد. مثلاً در مورد آرشيتكتها از انجمن مهندسان كمك گرفتيم، در مورد پزشكان از مرحوم دكتر نرسسيان و انجمن پزشكان كمك گرفتيم. زندگينامه روحانيون را از كليسا و نيز از خودشان گرفتيم. اما اينكه بگويم در هيات ما كسي در حد آكادميسين بود، نه، شك دارم.
- ميدانيد چه تيراژي از چاپ دوم به فروش رفته؟
- نه نميدانم، چون بر سر همين مسايل هم با ناشر هيچ رابطهاي ندارم.
- شما در تعيين قيمت كتاب نقشي داشتهايد؟
- خير، به هيچ عنوان. به نظر من قيمت كتاب گران است. ما چاپ اول را پنج هزار تومان ميفروختيم. ولي قيمت آن الان پنج برابر شده، كه ميتواند دليلي باشد براي استقبال كمتر از آن. درست است كه كتاب گران شده ولي 25 هزار تومان براي چنين كتابي قيمت بالايي است. به خصوص براي جوانان و دانشجويان كه مد نظر من بودهاند.
- كلام آخر...
- همانطور كه گفتم؛ با اين كتاب با سكوت برخورد شده است. در حالي كه در مواجهه با كتابهايي خيلي كم اهميت ميبينيم كه خيلي شاخ و برگ داده ميشود، خيلي راحت بزرگنمايي ميشود.
من البته انتظارش را هم داشتم كه چنين باشد و فكر ميكنم دليلش اين است كه من به دار و دسته خاصي وابسته نيستم. و البته خوشحالم از اينكه وابسته نيستم. به خاطر همين هم ميبينيد كه در اين كتاب هم آدمهايي كه داراي تفكرات چپگرا بودهاند و هم كساني كه عضو حزب داشناك و افراطگرا بودهاند و هم چهرههاي مستقل كه به طور كلي در حيطههاي علمي، فرهنگي، اجتماعي و غيرو فعاليت كردهاند حضور دارند. ولي به هر حال با كتاب نميبايست اين طور برخورد ميشد. من به آنچه ميگويم اعتقاد دارم، چون كه ميبينم روي مسايل ديگر هم چيزهايي بزرگنمايي ميشود كه مربوط به يك دار و دسته خاص است. و من هم اهميت نميدهم به اين قضيه. به نظر من در اين جا كار مهم است. كار بايد انجام شود. انتظار هم داشتم كه همه جور حرفي بشنوم. و باز با توجه به تمام اين تفاصيل فكر ميكنم كار مهمي انجام شده است.
...ادامه